گزارش
متن سند:
روز پنج شنبه 9 /3 /42 از ساعت 419 تا 10 شب آقای طالقانی در مسجد
هدایت سخنرانی نمودند ایشان اول بعد از این که چند آیه از قرآن مجید تلاوت
نمودند گفتند که من ایستاده سخن می گویم چون رسول اکرم نیز ایستاده سخن
می گفت و دوم این که اگر بنشینم و سخن بگویم جایم گرم می شود و هم چانه ام
گرم می شود آن وقت بیش از اندازه حرف می زنم آن هم برای بعضی خوش آیند
نیست (منظور از بعضی ها
دولت است) بعد از ادای این
جمله مردمی که در مسجد
بودند همه به صدای بلند
پوزخندی زدند جمعیت
تقریبا 600 نفر می شد بعد
آقای طالقانی آیه دیگری از
قرآن مجید تلاوت نمودند و
درباره آن آیه چنین گفتند
این آیه مربوط به قرارداد و
قانون است مسلم است که
هر چیزی از قبیل نباتات از
قبیل حیوانات از قبیل کرات
آسمانی از قبیل بشری هر
کدام برای خود حقوق و
قرارداد و قانونی دارند که
اگر این قراردادها و قانون های ایشان به هم بخورد توازن آنها از دست می رود و
آنها را منحرف می سازد و ممکن است که حتی آنها را سرنگون سازد حال
می گویم قرارداد آسمانها و کرات چیست اگر کرات آسمانی از فاصله و مقیاسی
که دارند منحرف شوند تعادل تمام کرات از بین رفته و ممکن است همه آنها منهدم
شود و همچنین انسانها در هر مملکت و ملیت و آب و خاکی قرارداد و سنتی
وجود دارد که روی آن سنن تعادل و موازین اجتماعی آن ملت برقرار می گردد هر
فرد در برابر خود در برابر فامیل خود در برابر اجتماع وظایفی دارد که باید آن را
انجام دهد اگر در این وظایف تخطی نمود باعث بی نظمی اجتماع می گردد ما که
یک ملت مسلمان هستیم قانونی از روی قرآن از روی دین مبین اسلام داریم و
علما با بزرگان ما آمده اند از روی قوانین آن قانونی ساخته اند و قراردادی
گذارده اند به نام قانون اساسی پس اگر فردی یا افرادی پیدا شوند که این قانون
اساسی را لغو نمایند باعث بی نظمی اجتماع شده اند.
آن هم چه افرادی که برای
نفع شخصی برای ادامه فساد و شهوات خود دست به هر جنایتی می زنند و از هیچ
چیز و هیچ کس ابا ندارند آیا این شرم آور نیست که در مملکتی به نام ایران که
اسم خود را مسلمان گذارده
بیاید و از یک فاحشه تجلیل
نماید (منظور از فاحشه
آمدن هنرپیشه ایتالیایی1 و
تشریف فرمایی به حضور
علیاحضرت فرح پهلوی2
بوده است) آیا این چه
مملکت و ملت اسلامی است
که علما دین را به جرم گفتن
حقانیت و بیدار نمودن مردم
و جلوگیری از بی ایمانی در
زندان بیاندازد و بعد از یک
زن معروفه و فاحشه تجلیل
به عمل آورد این است فساد
هیأت حاکمه یک ملت
مسلمان واقعا شرم آور است
پس در مملکت ما درست به زمان سابق برگشته است که چطور خلفای قدیم در
برابر مردم دست به کارهای شهوانی و فساد می زدند.
بعد درباره واقعه کربلا
صحبت کردند و گفتند که امشب کاروانی مرکب از حسین (ع) به اتفاق کاروانی به
سرزمین کربلا می روند تا در آنجا برای دین مبین اسلام کشته شوند ما باید از آنها
پند بگیریم ما باید اعمال ایشان را سرمشق خود سازیم.
در این موقع سخنرانی ایشان تمام شد و شروع به دعا نمودن کردند و در دعای
خویش می گفتند خداوندا ملت و مملکت ما را از وجود نفع پرستان و انسانهای
فاسد و شهوانی پاک کن و دشمن دین اسلام را از بین ببر و بعد از سخنرانی آقای
طالقانی متنی از طرف دانشجویان پشت میکروفون خوانده شد که از مردم برای
روز عاشورا و تاسوعا دعوت شد که ضمیمه گزارش است.
و بعد تعداد 4 عدد نشریه آقای خمینی توسط یکی از دانشجویان به مردم داده شد
تا بخوانند بعد 2 عدد آن را به دیوار مسجد نصب نمودند و یکی دیگر را به یکی از
مبلغین دادند و دیگری را که به خواهش و برای مسجد دیگری گرفتم که ضمیمه
گزارش است.
ساعت 2110 جلسه تمام شد و مردم کم کم متفرق شدند.
(شماره 90)
9 /3 /42
در گزارش منظور شده است
بایگانی
11 /3 /42
توضیحات سند:
1ـ درباره سفر جینالولوبریجیدا
هنر پیشه ایتالیایی و شوهرش به
تهران، در روزنامه مهر ایران
تحت مقاله ای آمده است: «نیمه
شب دیشب جینا وارد تهران شد،
در حدود ساعت 3 بعد از نیمه شب
دیشب در میان شور و هیجان عده
زیادی از اعضای انجمن 17 دی،
هنرمندان و هنرپیشگان و
هنردوستان ایرانی، جینالولو
بریجیدا ستاره طناز ایتالیایی در
میان استقبال پر شور
مشایعت کنندگان وارد تهران شد.
وقتی امور گمرکی این ستاره
ایتالیایی تمام شد و او به سالن
فرودگاه آمد جمعیت کثیری او را
محاصره کرده بودند و عده ای از
جوانان که خواب را بر خود حرام
کرده بودند طالب یک امضا از
هنرپیشه زیبای ایتالیایی بودند...
وی در پاسخ خبرنگان درباره
علت سفرش به ایران می گوید: من
همیشه آرزو می کردم که روزی
سرزمین باستانی ایران را که آن
همه مطلب درباره اش خواندم
ببینم...
و خوشحالم می توان در
این سفر کوتاه منشاء خدمتی
ناچیز برای بهتر شدن وضع زنان
آزاد شده ایران باشم...
و سپس
گفت: شنیدن خبر آزادی زنان
ایران به دست پادشاه جوان و
خردمند شما که از رادیوهای
بزرگ جهان پخش شد مرا غرق
شادی کرد و اشتیاقم را برای
آمدن به ایران صدچندان نمود...
جینا در مدت اقامت خود در
تهران میهمان جمعیت 17 دی
خواهد بود و در ضیافتی که در
حضور علیاحضرت فرح پهلوی
شهبانوی ایران در باشگاه
افسران ترتیب داده می شود
شرکت خواهد کرد.
وی در مدت
اقامت خود در ایران از شهرهای
شیراز و اصفهان بازدید
می کند».
(روزنامه مهر ایران
ش 1830 ـ 30 اردیبهشت
1342 صفحه 6)
2ـ فرح دیبا در مهر ماه سال
1317 در یک خانواده متوسط،
از یک پدر آذربایجانی به نام
سهراب و مادر گیلانی به نام
فریده قطبی گیلانی در بخارست
پایتخت رومانی به دنیا آمد.
پدر فرح، سهراب دیبا افسر
ارتش بود که هنگام تولد فرح
برای انجام مأموریتی در
رومانی، که در آن زمان رژیم
سلطنتی داشت، به سر می برد.
فرح در کودکی پدر را از دست
داد و با مادرش راهی تهران شد.
در تهران تحت سرپرستی مادر
با مراقبت و حمایت دائیش
بزرگ شد.
تحصیلات خود را در
تهران ابتدا در مدرسه ایتالیایی ها
(مدرسه خواهران کاتولیک) و
سپس مدرسه ژاندارک و
دبیرستان رازی به انجام رساند و
برای ادامه تحصیل به فرانسه
اعزام و در رشته معماری مشغول
تحصیل شد ضمن تحصیل، با
گروه های دانشجویان ایرانی
مقیم فرانسه، که در آن زمان
بیشتر گرایشهای چپی داشتند
محشور گردید.
پسر دایی او رضا
قطبی هم در میان این دانشجویان
بود که با روابط نزدیک بین آن
دو، گرایش و کشش او به سمت
این فعالیت ها مؤثر شد.
فرح هنگام تحصیل در پاریس، از
نظر تأمین هزینه تحصیل و اقامت
خود در پاریس در مضیقه بود و
تحت تأثیر شرایط محیط زندگی
خود و رواج افکار و عقاید
کمونیستی در فرانسه آن روز
گرایش های چپی پیدا کرد و به
طوری که احسان طبری از
رهبران حزب توده بعدها در کتاب
«کژراهه» خود نوشت در
حوزه های حزب توده در پاریس
نیز حضور می یافت.
دوستان او
نیز همه گرایش های چپی داشتند
و پسردایی فرح، رضا قطبی، که
او هم در پاریس تحصیل می کرد
به گروههای چپ پیوسته بود.
فرح
اولین ملاقات خود را با شاه در
یک مجلس پذیرایی که از طرف
سفارت ایران در پاریس ترتیب
داده شده بود خوب به خاطر
می آورد.
...
دو ماه بعد از این
ملاقات، فرح برای گذراندن
تعطیلات تابستانی به تهران آمد
و عمویش اسفندیار دیبا که در آن
موقع در دربار کار می کرد، او را
برای گرفتن یک بورس تحصیلی
به اردشیر زاهدی معرفی کرد.
اردشیر زاهدی که در آن موقع
داماد شاه بود، دفتری در دربار
داشت و ضمن سایر کارها به امور
دانشجویان ایرانی در خارج هم
رسیدگی می کرد.
اردشیر زاهدی
از قیافه و هیکل متناسب و طرز
صحبت این دختر خیلی خوشش
آمد و او را برای همسری شاه
مناسب تشخیص داد.
فردای
همان روز شهناز دختر شاه و
همسر اردشیر زاهدی هم فرح را
دید و پسندید و تمام داستان از
همین جا آغاز شد.
و طی یک
ضیافتی که شهناز و اردشیر
زاهدی برپا کردند وسیله ای به
دست آمد تا با هم بیشتر آشنا
شوند و با یکدیگر به گفتگو
پرداختند ...
و مراسم ازدواج بعد
از ظهر دوشنبه 29 آذرماه 1338
برگزار و در همان شب مجلس
شام و ضیافت باشکوهی در کاخ
گلستان منعقد گردید.
فرح بعد از مرگ شاه هرگز درباره
میزان ثروت و ارثیه ای که به او
رسید سخنی بر زبان نیاورد ولی
با کمترین تخمین، دارایی او به
دهها میلیون دلار بالغ می شود.
وی در یک خانه مجلل در شرق
آمریکا زندگی می کند و ویلایی
نیز در جنوب فرانسه دارد ولی
غالبا در آمریکا زندگی می کند و
سالی یکی دوبار هم برای گردش
و تفریح و خرید به فرانسه
می آید.
پسر کوچک فرح علیرضا
و دخترانش فرحناز و لیلا با او
زندگی می کنند، ولی با پسر
بزرگش رضا پهلوی رفت و آمد
زیادی ندارد.
(ر.ک: از طاووس تا فرح،
محمود طلوعی، صفحه 356 و
424 و پدر و پسر از همین
نویسنده، صفحه 668، 702،
716 و 796)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 172


