صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: تظاهرات در لاله زار بعد از خروج از مسجد هدایت

تاریخ سند: 14 خرداد 1342


موضوع: تظاهرات در لاله زار بعد از خروج از مسجد هدایت


متن سند:

شماره: 904 /311 تعداد دستگیرشدگان در حدود یکصد نفر می باشند و عده ای نیز که از طرف خیابان سعدی به طرف میدان سپه در حرکت بودند به محض اطلاع از محاصره پلیس و دستگیری تظاهرکنندگان پا به فرار گذاشتند.
1 مفاد هفت برگ اطلاعیه های پیوست در گزارش ویژه مربوط گنجانیده شده است عینا به استحضار ریاست بخش مذهبی می رساند.
در پرونده ر ـ 19 بایگانی شود.
شهابی 15 /3 اداره سوم 14 /3 /42 بخش مذهبی بهره برداری شده است بایگانی شود.

توضیحات سند:

1ـ همان گونه که ملاحظه خواهید کرد از تاریخ 14 /3 /42 تا 22 /12 /44 سندی در مورد مسجد هدایت به دست نیامد علت آن دستگیری آیت الله طالقانی و جمع کثیری از علما و مبارزین و ایجاد جو اختناق و ترس و وحشت مضاعف پس از وقایع 15 خرداد سال 42 بود، گوشه ای از حقایق تاریخی آن روزها و جریان دستگیری آیت الله طالقانی و چگونگی محاکمه او را در زیر می خوانید.
پس از دستگیری امام خمینی در نیمه شب 15 خرداد در قم و دستگیری هم زمان آیت الله قمی در مشهد و آیت الله محلاتی در شیراز و فرستادن آنها به زندان تهران، دوستان و یاران نزدیک آیت الله طالقانی به منزل ایشان رفته، با تشویش و نگرانی، خبر دستگیری ها را به او دادند و از وی خواستند تا جای مناسبی خود را مخفی سازد.
آیت الله طالقانی هم پذیرفت و به همراهی و کمک آنها، مدتی در منزل دوستان و آشنایان پنهان شد.
و هزارگاهی مخفی گاه خود را در تهران تغییر می داد.
او در این ایام با کمک یاران و شاگردان مسجد هدایت، از پایگاه مخفی خود اعلامیه های افشاگرانه ای علیه رژیم منتشر می نمود.
اعلامیه معروف او و یارانش به نام «دیکتاتور خون می ریزد»، در چنین شرایطی، در صدها هزار نسخه منتشر گردید.
آیت الله طالقانی پس از مدتی محل اختفای خود را تغییر داد و به لواسانات رفت.
اما مأموران ساواک توانستند سرانجام او را در ده لواسان ردیابی کنند.
همسر آیت الله طالقانی در زمینه چگونگی پی بردن مأموران به مخفی گاه ایشان می گوید: «شب یازدهم محرم که آیت الله خمینی را گرفتند، عده ای آمدند به آقا گفتند شما هم از منزل بیرون بروید که برایتان خطر دارد و ایشان همان شب از منزل خارج شدند.
تقریبا بیست روز، [چند روز صحیح است] این طرف و آن طرف آواره بود.
چند روزی ایشان را به لواسانات بردند.
بعد که به ما خبر دادند ابوالحسن و حسین [فرزندان آیت الله طالقانی ]پیش آقا رفتند.
وقتی بچه ها برگشتند، ابوالحسن را از نزدیک منزلشان که مشغول گرفتن نان بود، گرفتند و به زندان بردند و خیلی اذیت و آزارش کردند و به مخفیگاه آقا پی بردند».
وقتی رد او را در لواسانات می یابند با چند خودروی ارتشی به لواسانات لشکرکشی می کند.
همین که آیت الله طالقانی صدای اتومبیل ها را که در کوهستانها پیچیده بود می شنود، می داند که برای دستگیری او آمده اند و از بیم آن که به روستاییان آسیب و آزاری برسانند بر فراز تپه ای رفته خود را به آنان نشان می دهد، مأموران به طرف او می روند و او را در روز 22 خرداد دستگیر کرده به زندان قصر می برند و چون سران جبهه ملی و نهضت آزادی در زندان شماره 4 قصر به سر می بردند، او را به زندان شماره 2 که برخی دیگر از فرزندان و بستگان او و مبارزان و دستگیرشدگان در جریان 15 خرداد زندانی بودند می برند.
پس از دستگیری آیت الله طالقانی در مخفی گاه خود در لواسانات، سپهبد نصیری فرماندار نظامی تهران طی گزارشی به محمدرضا شاه، خبر دستگیری ایشان را براساس طرح پیش بینی شده ای اعلام نمود.
پس از محاکمه متهمان 15 خردادی ـ که غالبا روحانی و بازاری بودند ـ سران و اعضای نهضت آزادی ایران را به محاکمه فراخواندند.
آقای پرویز عدالت منش خواهرزاده آیت الله طالقانی را که در جریان 15 خرداد دستگیر شده بود، در دادگاه نهضت آزادی محاکمه کردند تا ثابت کنند که تحریکات روز 15 خرداد هم به وسیله آیت الله طالقانی و دیگر اعضای نهضت آزادی بوده است، لیکن این اتهام ثابت نشد و افرادی (عدالت منش و...) را به جرم اغتشاش در روز 15 خرداد به یک سال زندان محکوم کردند.
آیت الله طالقانی از همان آغاز دادگاه اعلام کرد که من یک نفر مجتهد هستم و اگر خلافی مرتکب شده باشم باید یکی از مراجع دستور پیگرد مرا صادر کند نه دادگاه نظامی.
من این دادگاه را به رسمیت نمی شناسم، چون به اجبار از زندان به این جا آورده می شوم، سکوت می کنم.
این موضع گیری را همچنان ادامه دادند و یک کلمه به دادگاه پاسخ نگفتند و حتی معرفی تشریفاتی جلسه نخست دادگاه را هم سرتیپ مسعودی وکیل افتخاری ایشان انجام داد.
البته همه وکلا که نظامیان شاغل و بازنشسته بودند (و دو نفر شاغل سرهنگ هوایی علمیه و سرهنگ هوایی نجاتی هم در جلسه دوم دادگاه با لباس شخصی حاضر شدند، معلوم شد به علت پذیرفتن وکالت آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان، آنان را که در شرف گرفتن درجه سرتیپی بودند، بازنشسته کرده اند) به ظاهر از نظر دادگاه نظامی قرارداد وکالت را با متهمان امضا کردند اما در حقیقت همگی با علاقه و اشتیاق وکالت را به طور افتخاری برعهده گرفته بودند.
به دلیل موضع گیری متهمان و بیش از همه سکوت پر معنای آیت الله طالقانی و دفاعیات غالبا سیاسی وکلای مدافع، دادگاه به صورت محاکمه رژیم وابسته تبدیل شد.
دادگاه بدوی، به علت اعتصاب و سکوت متهمان 32 جلسه طول کشید و احکام دادگاه که از نظر متهمان از پیش به وسیله ساواک صادر شده بود، اشدّ مجازات یعنی محکومیت ده ساله برای آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان بود و شش سال و چهار سال برای بقیه متهمان.
دادگاه تجدیدنظر در اسفند 1342 تشکیل شد.
در این دادگاه متهمان تصمیم گرفتند از خود دفاع کنند لیکن دفاع سیاسی و وکلای مدافع هر کدام خواستند دفاع سیاسی کنند و هرکدام هم که مایل بودند به دفاع حقوقی بپردازند، زیرا برای هر دو گروه نتیجه دادگاه تجدیدنظر نیز روشن بود و متهمان خود را برای محکومیتی شدیدتر از دادگاه نخست آماده کرده بودند.
چرا از فرصت پیش آمده برای گفتن سخنان حق خود علیه رژیم استفاده نکنند.
آیت الله طالقانی همچنان موضع سکوت را دنبال کردند.
تنها در پایان دادگاه بدوی و پس از قرائت احکام به وسیله منشی دادگاه بود که آیت الله طالقانی سوره والفجر را تا آیه 14 «انَّ ربک لَبالمِرصاد» قرائت کردند و پس از قرائت آیات به نظامیان خطاب کردند که حالا بروید و به اربابانتان بگویید که این شما هستید که محکومید نه ما! دادگاه تجدیدنظر، با وجود ایجاد تضییقات شدید به وسیله رئیس دادگاه سرتیپ عباس قره باغی برای متهمان و وکلا و تشکیل جلسات در صبح و بعدازظهر، حدود چهار ماه و نزدیک به هشتاد جلسه به درازا کشید و پس از این مدت دادگاه تجدیدنظر همان احکام دادگاه بدوی را تأیید کرد.
پس از اتمام دادگاه چند نفر از وکلا را به اتهام تبلیغ در دادگاه، به زندانهای نه ماه تا یک سال محکوم کردند و داغ ننگی دیگر بر پرونده سیاه خود افزودند.
آیت الله طالقانی در تمام طول این نه ماه پیوسته به ارشاد و آموزش و تقویت قلب و ایمان دوستانشان پرداختند و در ضمن به ملاقات با خانواده و خویشان و دوستدارانش پرداختند و در این ملاقات ها با خانواده و خویشان و دوستدارانش از انجام وظایف پدرانه خویش دمی غفلت نکردند.
از روزی که آیت الله طالقانی را از زندان شماره 2 قصر به زندان شماره 4 در کنار دیگر یاران منتقل کردند، از ایشان درخواست شد که جلسات تفسیر قرآن برای همه زندانیان تشکیل دهند.
ایشان هم پذیرفتند و به جز روزهایی که برای دادگاه می رفتند، در مواقع دیگر به طور مرتب جلسه تفسیر ادامه یافت...
سرانجام در آبان سال 1346 بر اثر فشار سازمانهای بین المللی، رژیم مجبور شد آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان را از زندان آزاد نماید.
(رک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، ابوذر زمان، سیدمحمود طالقانی، جلد دوم صفحه شانزدهم تا هجده مقدمه، مرکز بررسی اسناد تاریخی و تاریخ شفاهی مسجد هدایت، صفحه 116 تا 118، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 190

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.