تاریخ سند: 22 اسفند 1344
موضوع : تجمع عده ای از افراد طبقات مختلف در مسجد هدایت
متن سند:
شماره : 31520 /20 الف
ساعت 1900 روز پنجشنبه 19 /12 /44 عده ای از افراد طبقات مختلف در
مسجد هدایت واقع در خیابان اسلامبول حضور داشتند.
ابتدا شخصی پشت
میکروفون رفت و به حاضرین گفت حالا که حضرت آیت اله زنجانی مرحمت
فرمودند و شبهای جمعه در این مسجد سخنرانی می کنند، شما هم به دوستان
خود توصیه کنید تا افراد
بیشتری شرکت نمایند و
سپس شروع به قرائت قرآن
نمود و بعد آیت اله زنجانی1
پشت میکرفون قرار گرفته و
درباره نظریات شخصیتهای
علمی جهان در مورد
پیدایش موجودات صحبت
نموده گفت این آقایان از خدا
بی خبر می گویند خدائی
وجود ندارد و هر چه هست
طبیعت و پدیده می باشد اما
اگر چنانچه این آقایان علم
خود را در راه دانستن تفسیر
قرآن بکار ببرند هم دارای
منطق بیشتر می شوند و هم از
علم خود بهتر می توانند استفاده نمایند.
در اینجا سخنرانی آیت اله زنجانی به
پایان رسید و شخصی بنام شیخ محمد نصیری نزد آیت اله رفت و گفت من دو
سؤال دارم یکی در مورد حجاب زن و دیگری در مورد وظیفه مسلمان در مقابل
اجنبی.
آیت اله گفت زنان از نظر غریزه جنسی باید خود را محفوظ نگهدارند و اما
در مورد سؤال دوم چون این موضوع احتیاج به وقت زیاد دارد در شبهای آینده
صحبت خواهیم کرد.
ناطق افزود عده ای از مسلمانان اصرار زیادی کردند که
شبهای جمعه در این مسجد صحبت کنم حتی عده ای تقاضا داشتند که هر شب به
مسجد بیایم ولی قبول نکردم (در تمامی مدتی که آیت اله صحبت می نمود شیخ
محمد نصیری در مقابل نامبرده نشسته و موضوعات را یادداشت می نمود).
در
پایان این بحث شیخ محمد نصیری ضمن صحبت خصوصی گفت : از موقعی که
آیت اله سید محمود طالقانی عضو نهضت آزادی را بازداشت کردند دیگر کسی به
این مسجد نمی آمد و خلاصه من کوشش نمودم تا موفق شدم آیت اله زنجانی را به
این مسجد بیاورم.
نامبرده افزود صبح جمعه حجازی در مسجد ترکها واقع در
بازار کفاش ها و عصر جمعه پس از نماز جماعت در مسجد لاله زار صحبت
می نماید.
یکی از افراد گفت
شبهای شنبه در مسجد
جلیلی هم محفلی است.
نصیری گفت آنجا خوب
نیست شما فردا شب به
مسجد لاله زار بیائید و از
صحبتهای حجازی استفاده
کنید.
ناطق سپس در حضور
چند نفر از حاضرین گفت در
مملکت ایران حکومت زور
و قلدری حکم فرما است و
امثال آیت اله سید محمود
طالقانی و مهندس مهدی
بازرگان را به برازجان تبعید
می کنند و روزنامه خاک و
خون به قلم محسن
پزشکپور رهبر حزب پان ایرانیسم1 می نویسد ایران و تمام جهان باید از
عقیده های ملی و هدفهای خود دست بکشند و بیایند زیر پرچم ناسیونالیسم
قرار بگیرند این مسخره است ولی ناگفته نماند که همین روزنامه دو مقاله خوب
هم می نویسد.
نصیری در خاتمه گفت چند روز قبل نماینده های کارگران خباز هم تو زرد در
آوردند آنها در مجلس شورای ملی متحصن شدند ولی یکی از آنها بنام اسداله
شیرازی در داخل مجلس افتضاح به بار آورد.
نظریه منبع ـ شیخ محمد نصیری در سال 1328 در حزب توده ایران فعالیت
داشت و در زمان حکومت دکتر محمد مصدق از طرف حزب توده در داخل
کارگران خباز سندیکای کارگران به وجود آورد و در آن موقع محل سندیکا در
چهار راه حسن آباد بود و ایشان نماینده و رئیس تشکیلات سندیکای کارگران
خباز شد.
پس از حکومت مصدق نصیری مدت سه سال ناپدید شد (بنا به گفته
خود وی در زندان بوده است) از سال 1335 تا سال 1337 به لباس شیخی در
آمد و روضه خوانی می کرد.
در سال 1339 به اتهام سیاسی زندانی شد و پس از
یک سال زندان از لباس
روحانی بیرون آمد و به شغل
شاطری در آمد و عضو
سندیکای کارگران خباز
شد.
وی در سال 1340 بنا به
گفته خود ازدواج کرد و
تشکیل خانواده داد و قبل از
ازدواج در یک قهوه خانه
واقع در چهار راه ملک
نرسیده به میدان دروازه
قزوین ساکن بود و شبها آنجا
می خوابید.
شیخ محمد
نصیری تا یک سال قبل
مرتب در صنف کارگران
خباز مشغول کار بود و در
سندیکای کارگران فعالیت
داشت ولی نماینده نبود و حتی نفوذی هم در بین کارگران خباز نداشت.
نظیری
[نصیری] از یک سال پیش به بعد گاهی ناپدید می شد و خیلی کم در سندیکا
شرکت می کرد.
نصیری در حال حاضر عضو سندیکای کارگران خباز می باشد و
حق عضویت خود را بنا به گفته خود به سندیکا می دهد ولی فعالیت نمی کند.
توضیحات سند:
1ـ آیت الله سید ابوالفضل
موسوی زنجانی فرزند حاج
سیدمحمد در تاریخ 1277
شمسی در زنجان به دنیا آمد و
در حوزه های علمیه قم، مشهد و
نجف به تحصیل علوم دینی
پرداخت و به درجه اجتهاد رسید
او از بنیان گذاران نهضت
مقاومت ملی پس از کودتای
آمریکائی 28 مرداد بود که در
سال 33 به همراه بازرگان و
فاطمی بازداشت می شود که در
پی آن همکاری رسمی احزاب با
نهضت دچار وقفه شد.
در روز 16 آذر 1356 وی به
همراه 28 تن از شخصیتهای
سیاسی، دانشگاهی و حقوقی
اعلامیه تأسیس «کمیته ایرانی
دفاع از آزادی و حقوق بشر» را
اعلام کرد و سه روز بعد یعنی
در 19 آذر کمیته مزبور در نامه
هشت صفحه ای به عنوان دبیر
کل سازمان ملل، ضمن اشاره به
گزارش های ناظران و مقامات و
مراجع بین المللی، پیرامون
موارد نقض حقوق بشر در
ایران، خواستار یاری سازمان
ملل متحد در تحقق آزادی های
اساسی، طبق قانون اساسی
ایران و اعلامیه جهانی حقوق
بشر گردید.
زنجانی همچنین از
جمله اولین ترکیب شورای
انقلاب است که در آذر 57 در
پاریس پایه های آن گذاشته شد.
(تاریخ سی ساله ایران، بیژن
جزنی؛ خاطرات بازرگان،
غلامرضا نجاتی، جلد 2؛ تاریخ
سیاسی 25 ساله، غلامرضا
نجاتی، جلد 2)
1ـ در سال 1325 ـ 1326، با
شکست حزب توده در صحنه
سیاست و انشعابات در درون
حزب، گروهی از دانش آموزان
و جوانان، به فکر تشکیل حزبی
افتادند و باتوجه به روحیّات
ناسیونالیستی، نام «پان
ایرانیسم» را بر آن نهادند.
از
جمله رهبران آن، دکتر
محمّدرضا عاملی تهرانی،
محسن پزشکپور، دکتر شاپور
زندنیا، دکتر پریور، حسن
غفوری غروی و مسیح عطارد،
بودند.
این گروه، تا سال 1329، به
صورت جمعی با یکدیگر
ارتباط و همکاری داشتند.
در
جریان نهضت ملّی شدن نفت
ایران، با نهضت ملّی همکاری
کردند.
در این دوران، داود
منشی زاده، به صحنه سیاست
آمد و حزب سومکا را تشکیل
داد.
عدّه ای از رهبران و اعضای
حزب، به سومکا پیوستند.
و
تشکیلات منشی زاده، فعّال شد.
در مبارزات خیابانی، پان
ایرانیستها، با اعضای حزب توده
درگیر بودند.
به خصوص در
محیط های دانشگاهی، حتی
زدوخوردهای خونین، بین آنها
درمی گرفت.
پس از جریان سی ام تیر، بین
افراد تشکیل دهنده پان ایرانیسم
اختلافاتی رخ داد و حزب دچار
انشعاب گردید.
جمعی با محسن
پزشکپور و دکتر عاملی، حزب
پان ایرانیسم را حفظ نمودند.
دسته ای با داریوش فروهر،
حزب ملّت ایران را بر بنیاد پان
ایرانیسم، تشکیل دادند و به
جبهه ملّی پیوستند.
بعد از
کودتای 28 مرداد، پان ایرانیسم
جذب دربار شد و از این
رهگذر، توانست به مجلس
شورای ملّی راه یابد و با تأسیس
حزب رستاخیز، اعلام انحلال
نمود و اعضای آن عضو حزب
رستاخیز شدند.
در کابینه
شریف امامی، در سالهای پایانی
رژیم پهلوی، به دستور دربار
بار دیگر حزب پان ایرانیسم
تأسیس و فعّال شد.
امّا با توجّه
به رشد سیاسی جامعه، بیزاری
مردم از حکومت و درباریان،
دیگر نتوانست پایگاه اجتماعی
پیدا کند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی،
پزشکپور، به غرب پناهنده شد،
و در اوایل دهه 1370 به ایران
بازگشت.
(احزاب سیاسی ایران، حزب پان
ایرانیسم، تربتی، محمود: مرکز
اسناد انقلاب اسلامی، تهران
1379)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 193


