تاریخ سند: 15 تیر 1334
قربانت گردم
متن سند:
تاریخ: 15 /4 /1334
قربانت گردم
زمانی که تیمسار عزیز در اسلامبول بودند، من به مراتب نزدیکتر به آن شهر بودم تا به آنکارا و باید از بخت بد خود نالان باشم که فرصتی جهت تجدید ملاقات دست نداد. چه میتوان نمود؟ وقتی قسمت نیست، چنین است و به اصطلاح معروف، با تقدیر تدبیر نتوان نمود. در هر صورت امیدوارم سلامت [باشید] و مسافرت و مأموریت بیش از گذشته توأم با موفقیت بوده باشد. نظر مرا خواسته بودی، چه بنویسم که تازگی داشته باشد. بهتر از من میدانید، تا زمانی که ظاهر کارها آرایش شود و در اداره امور، تأمین منافع فردی مقدم بر تأمین مصالح اجتماعی باشد و اشخاص بخواهند از رل سالوسی و خدعه و سفسطه اظهار خدمتگزاری نمایند، نباید از دست کشت آنان، انتظار حاصل بهتری را داشت. من که دور از تهران و اوضاع آن هستم، ولی آنچه در مورد انتخابات آینده در جراید میخوانم و میشنوم، اگر سالم و بدون نظریات شخصی بگذرد، قطعاً مؤثر و امیدبخش خواهد بود. ولی چنانچه با تمام نویدها معکوس عمل گردد، بار دیگر میدان جدیدی برای حملات به دشمنان خود دادهایم و شاید مطلب دیگری که اشاره به آن لازم باشد، سپردن کارها به دست آن چنان افرادی است که مورد اعتماد و احترام جامعه میباشند؛ ولی آنچه کمتر مورد توجه میباشد، همین مطلب است. مردم امروز بیشتر به غذای روح نیازمند هستند تا به غذای جسم. مندرس1 بیچاره با تمام زحماتی که در مدت دهساله قدرتش برای ترکیه کشید، از بین نرفت، مگر بر اثر بیاعتنایی به این مطلب اخیر بود و لاغیر. در هر صورت، مثل همیشه با قلبی پر از خلوص، از ایزد یکتا و توانا مسئلت میدارد که مثل گذشته اعلیحضرت همایونی را در حل مشکلات موفق و سایه شاهانه را بر سر ملت ایران ابدی بدارد، تا بتوانیم از این مرحله پیچیده و تاریک دنیای امروز، خود را به ساحل نجات برسانیم. از مساعدتی که در مورد پمپ به عمل آمد، یک دنیا سپاسگزارم و در طی نامه جداگانهای که یک ماه پیش نوشتم، ضمن آنکه تقاضا نمودم در مورد قیمت و ترتیب پرداخت اقساط، هر تصمیمی اتخاذ گردد باعث تشکر من خواهد بود و اینک هم با عرض سلام حضور حضرت علیه خانم، از نورچشمی آقای مهندس فریدون کیا هم که کمال مساعدت را مبذول داشتند تشکر مینمایم.
قربانت ... [ناخوانا]
______________________
1. عدنان مندرس در 1899 م/ 1277 ش متولد شد. در رشته حقوق فارغالتحصیل شد و در هفتم ژانویه 1946 /17 دی 1324 با کمک جلال بایار، که بعداً رئیسجمهور ترکیه شد، حزب دموکرات ترکیه را تاسیس کرد. با پیروزی این حزب در 14 مه 1950 در انتخابات عمومی ترکیه، مندرس به نخستوزیری ترکیه رسید، او با تبعیت از سیاستهای آمریکا در 25 ژانویه 1950 تعداد 4500 سرباز ترک را برای مقابله با کره شمالی روانه شبه جزیره کره کرد. مندرس در 14 مه 1954 با پیروزی حزب دموکرات ترکیه در انتخابات این کشور مجدداً به نخستوزیری رسید. او در 24 فوریه 1955 سند ورود ترکیه به پیمان بغداد را امضا کرد. مندرس و نوریسعید نخستوزیران ترکیه و عراق از ایجادکنندگان اصلی پیمان آمریکایی بغداد بودند. بعداً کشورهای ایران، پاکستان و انگلیس، به این پیمان پیوستند و آمریکا نیز رسماً به عنوان ناظر، در جلسات آن شرکت میکرد. مندرس در اول نوامبر 1957 برای سومین بار به نخستوزیری ترکیه رسید. در این دوره تظاهرات دانشجویی در چندین شهر ترکیه علیه مندرس به راه افتاد. تظاهرکنندگان خواستار انجام اصلاحات سیاسی در کشور بودند. این تظاهرات توسط دولت مندرس سرکوب شد و متعاقباً با تعطیلی دانشگاههای استانبول و آنکارا کلیه فعالیتهای سیاسی دانشجویان ممنوع گردید. در 21 مه 1960 دانشجویان آکادمی نظامی ترکیه نیز به هواداری از سایر دانشجویان دانشگاههای این کشور با انجام یک رژه نظامی به مخالفان مندرس پیوستند. عدنان مندرس و همچنین جلال بایار، رئیس جمهور وقت ترکیه، شش روز پس از این رژه در یک کودتای نظامی به رهبری ژنرال گورسل فرمانده نیروی زمینی ترکیه ساقط شدند و هر دو همراه با بسیاری دیگر از سران حکومت به محاکمه کشیده شدند. مندرس در 15 سپتامبر 1961/ 24 شهریور 1340 در زندان به دار آویخته شد.
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب اول صفحه 159
