تاریخ سند: 29 خرداد 1334
به پیشگاه مقدس اعلیحضرت همایونی خلداله ملکه و سلطنته میرساند.
متن سند:
تاریخ: 29 /3 /1334
به پیشگاه مقدس اعلیحضرت همایونی خلداله ملکه و سلطنته میرساند.
اینجانب حاج شیخ محمدعلی واعظ جبروتی سالیان دراز از وقایع آذربایجان تاکنون بالاخص در جریان 28 مرداد به نام دیانت و وطنخواهی و شاهدوستی توسط جناب آقای علاء1 نخستوزیر فعلی دامبقائه، از طرف جمعیت تذکرات دیانتی و نمایندگی وعاظ پایتخت، تلگرافاً از مقام شامخ سلطنت پشتیبانی نموده و موفق به جواب سلام مخصوص[شدهام]، آقای علاء فرمودند که به عرض اعلیحضرت رساندم و در مواقع حساس از معاندین و خائنین زحمتها دیدهام؛ از قراری که تیمسار سرتیپ کیا که از دوستان صمیمی اینجانب است فرمودهاند، فعلاً برای صلاح مملکت نظر مبارک شاهنشاه این است که مردم در مبارزه با بهائیها2 سکوت اختیار کنند. البته صلاح مصلحت خویش خسروان دانند؛ مطلبی که میخواستم به عرض برسانم، فعلاً علماء و جامعه اهل منبر در تعقیب این قضیه به عناوین مختلفه اصرار دارند و منتظر جواب نامه از اعلیحضرت میباشند؛ اگر از مقام محترم جواب مساعد داده نشود، محبوبیت مخصوص اعلیحضرت را که در قلوب جامعه و ملت ایران تغییرناپذیر است، متزلزل سازند و مجلس سری تشکیل دادهاند. بعد از موقع مقتضی، اسامی اشخاص مبرز به عرض میرسد. در خاتمه شخصی با اطلاع و بصیر، دو سال است کتابی تهیه نموده راجع به تولیت آستان قدس رضوی و به دلایل ثابت نموده که تولیت وقت، غیر از سلطان وقت است؛ بنده تاکنون مشارالیه را منصرف نمودهام، محض اطلاع عرض شد. ارادت فدوی و دعاگو بدون تظاهرات در جراید است.
حاج شیخ محمدعلی واعظ جبروتی
توضیحات سند:
1. حسین علاء ملقب به معینالوزاره، فرزند میرزا محمد علیخان علاءالسلطنه و نوهی مجدالملک سینکی، در سال 1262 ش در تفلیس به دنیا آمد. در آن هنگام پدرش کنسول ایران در تفلیس بود و لقب معینالوزاره داشت. در شب 11 محرم 1307 ق که ناصرالدین شاه از سفر سوم اروپا برمیگشت، در تفلیس به خانه معینالوزاره رفت و هنگام ورود او، حسین علاء به پیشواز شاه رفت و به زبان فرانسه به شاه خوشآمد گفت. در 1307 ق پدرش، لقب علاءالسلطنه گرفت و از طرف ناصرالدین شاه به وزیر مختاری ایران در لندن منصوب شد. علاء هم به اتفاق پدر عازم انگلستان گردید و تحصیلات متوسطه را در آنجا به پایان برد و در 1321 ق به پیشنهاد پدرش، از طرف وزارت خارجه به عنوان کارمند، مأمور خدمت سفارت ایران در لندن شد. در سال 1330 که علاءالسلطنه برای چندمین بار وزیرخارجه شد، علاء به ریاست کابینۀ وزارت خارجه ارتقاء جست و لقب «معینالوزاره » گرفت. او چون به زبان انگلیسی تسلط داشت، بیشتر اوقات در مشکلات سیاسی که بین وزارت خارجه و سفارت انگلستان روی میداد، واسطۀ ملاقات و مذاکره با وزیر مختار بود و اولیاء سفارت انگلستان، با توجه به سوابق مأموریت علاءالسلطنه در لندن، به فرزندش نیز اعتماد داشتند. علاء در دوران جنگ اول جهانی به مناسبت داشتن شغل ریاست کابینۀ وزارت امور خارجه و چیرگی بر دو زبان انگلیسی و فرانسه، در مذاکرات سیاسی ایران با سفارتخانههای خارجی نقش حساسی داشت. او برای شکستن شهرت انگلوفیلی خود، گاهی به جانبداری از آلمان تظاهر میکرد. علاء در طول دوران زمامداری وثوقالدوله و مشیرالدوله و حکومت سپهدار رشتی و حکومت کودتا، وزیر مختار ایران در آمریکا بود و در انتخابات دورۀ پنجم، به وکالت طهران برگزیده شد و در آذر ماه 1302 به طهران بازگشت. علاء همکاری صمیمانه با تقیزاده را از مجلس پنجم آغاز کرد و در جلسۀ نهم آبان 1304 که برای خلع سلطنت از سلسلۀ قاجاریه رأی گرفته شد؛ به تبعیت از تقیزاده، رأی مخالف داد. پس از پایان مجلس پنجم، در مرداد 1306 به وزیر مختاری ایران در پاریس برگزیده شد. در سال 1311 به طهران بازگشت و رئیس بانک ملی شد. در نیمه دوم سال 1312 به وزیر مختاری ایران در لندن منصوب شد و چهار سال نیز در این مقام بود، سپس در سال 1316 به طهران احضار و از طرف جم، نخستوزیر، به ریاست کل تجارت و امور اقتصادی منصوب شد.
در نیمه دوم سال 1321 پس از فوت فرزین، به وزارت دربار منصوب گردید و قریب سه سال در این مقام بود و در سال 1324 به سمت سفیر ایران در آمریکا برگزیده شد و رهسپار واشنگتن گردید. وی در اواخر 1328 به ایران بازگشت و در فروردین 1329 در کابینۀ علی منصور، به عنوان وزیر خارجه معرفی گردید. به دنبال ترور رزمآرا و مرگ وی در 16 اسفند 1329 توسط فدائیان اسلام، مأمور تشکیل کابینه شد؛ اما دوران زمامداری او به بیش از دو روز پس از گرفتن رأی اعتماد از مجلس در تاریخ 12 اردیبهشت به طول نینجامید. وی پس از استعفا در نیمه سال 1330 مجدداً وزیر دربار شد. به دنبال برکناری زاهدی از پست نخستوزیری در سال 1334، علاء مأمور تشکیل دولت شد. به دنبال الحاق ایران در پیمان بغداد، علاء تصمیم به شرکت در کنفرانس دولتهای عضو پیمان در بغداد را داشت که به دلیل مخالفت نیروهای ملی و مذهبی با این پیمان، فدائیان اسلام در تاریخ 25 / آبان / 1334 وی را که قصد شرکت در مجلس ترحیم سیدمصطفی کاشانی (نماینده مجلس و فرزند ارشد آیتالله کاشانی) در مسجد شاه را دشت، ترور نمودند؛ ولی وی از این حادثه جان سالم به در برد و در حالی که سر و پیشانیاش جراحات سطحی برداشته بود و باندپیچ نموده بود، در جلسههای پیمان بغداد شرکت کرد. به دنبال این ترور، نواب صفوی و برخی از اعضای فدائیان اسلام دستگیر و محاکمه و اعدام شدند و دولت علاء تا اواخر 1335 به کار خود ادامه داد. وی در سال 1336 بار دیگر به وزارت دربار منصوب شد و تا شهریور 1342 در این مقام بود. وی همچنین ریاست شورای جشنهای شاهنشاهی، ریاست هیئت امنا دانشگاه پهلوی، ریاست هیئت مؤسسین دانشگاه ملی و ریاست انجمن برادری جهانی و لاینز بینالمللی و استاد اعظم فراماسونری را به عهده داشت.
حسین علاء در 21 تیر 1343ش در تهران از دنیا رفت و در شهرری به خاک سپرده شد.
حسین فردوست دربارهی او میگوید: « ... این شخص طرفدار سیاست انگلیس و علاقمند شدید به محمدرضا، از دوره جوانی که هر دو نماینده مجلس بودند، نزدیکترین فرد به مصدق بود. همین فرد، تردیدی نداشته و ندارم که محکمترین رابط بین محمدرضا با سفارتهای انگلیس و آمریکا و در عین حال محکمترین رابط بین محمدرضا و مصدق بود. اطلاع داشتم که ملاقاتهای علاء با انگلیسیها و آمریکاییها فقط در رده سفیر بود و محل ملاقات آنها در ساختمان وزارت دربار بود.»
برای اطلاع از نقش علاء در دوران دولت مصدق و حضور وی در عرصه تحولات سیاسی دهه 1330 به کتاب خاطرات فردوست مراجعه کنید.
نخست وزیران . ابراهیم صفایی . ص 257.
باقر عاقلی . شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران . ج 2 . ص 1011.
2. بهائیان در عصر پهلوی جایگاه مهمی در دولت و عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و بهویژه اقتصادی داشتند. ارتباط خاندان پهلوی با بهاییها به اواخر دوران سلطنت احمدشاه قاجار میرسد. زمانی که انگلیسیها کودتای سوم اسفند 1299ش را طراحی میکردند از عامل خود اردشیر جی در تهران درخواست شناسایی صاحبمنصبی را نمودند که در کودتای پیش رو از او بهعنوان فرمانده نظامی عملیات بهره ببرند.
اردشیر جی برای اجرای فرمان مستقیم به سراغ حبیبالله عینالملک ـ پدر امیرعباس هویدا ـ از بهاییهای مشهور و خادم عباس افندی رفت و این پیشنهاد اربابان خود را با او در میان گذاشت. عینالملک، رضاخان را با ارباب اردشیر جی آشنا کرد و اردشیر وسیله آشنایی رضاخان با فریزر گشت و ژنرال فریزر او را به دیگر انگلیسیهای دستاندرکار، چون هاوارد، اسمایس و گاردنر ـ کنسول انگلیس در بوشهر ـ معرفی نمود. بهره عینالملک از این واسطهگری، عنوان و منصب ژنرال کنسولی ایران در دمشق بود که پس از موفقیت کودتای سوم اسفند 1299 به دست آمد.
رضاخان با صعود به وزارت، صدارت و پادشاهی، همچنان حامی بهاییان بود. شیفتگی و تعلق فکری به این تشکیلات در نزد او به میزانی بود که اسدالله صنیعی، یکی از سران بهایی در ایران را به آجودانی ولیعهد ـ محمدرضا ـ انتخاب کرد. اسدالله صنیعی در دوران محمدرضا، چندین بار به مقام وزارت در وزارتخانههای دفاع و کشاورزی رسید و ضمن دزدیهای زیاد از بودجه وزارت، کمکهای شایانی به تشکیلات و عناصر بهایی نمود و مستقیم از بیتالعدل فرمان میگرفت. محمدرضا پهلوی نیز مثل رضاخان طرفدار و حامی بهائیت بود و مناصب کلیدی را به آنان واگذار نمود.
پیشرفت بیشاز پیش بهائیت مرهون حمایت تمام قد مثلث دولتهای انگلستان، آمریکا و اسرائیل بود و دولت پهلوی نیز در این مسیر بهعنوان مجری اربابان خارجی عمل میکرد. روند رو به رشد بهائیت با حمایت مستمر حکومت پهلوی به چنان جایگاهی رسید که مقام نخستوزیری ایران به یکی از بهاییهای شناخته شده به نام امیرعباس هویدا رسید که در بالا به سوابق پدرش در معرفی رضاخان به انگلیسیها اشاره شد. محمدرضا نیز برای جبران خدمت عینالملک به رضاخان، پسر او به نام امیرعباس هویدا را به نخستوزیری ایران برگزید که او به مدت سیزده سال در منصب صدارت به بهاییان و بیتالعدل اعظم و اسرائیل خدمت کرد. در دوران نخستوزیری هویدا، بهائیت گسترشی اعجابآور داشت. آنها بهویژه درزمینه اقتصادی و پولی در تمام ارکان نفوذ کرده و شریانهای اقتصادی کشور را در دست گرفته بودند.
در زمینه سیاسی نیز در کابینه هویدا هشت وزیر بهایی حضور داشت و این وزراء، تمام همّ و غم وزارتخانه متبوعه خود را خدمت به تشکیلات بهائیت قرار داده بودند و همزمان فرمانبردار رهبری این تشکیلات در اسرائیل و اروپا بودند. وزارت دربار در دوران پهلوی مهمترین، یا یکی از مهمترین وزارتخانهها محسوب میشد، چون شاه در آنجا بر جریان امور کشور نظارهگر بود، اما در دربار نیز بهاییها نفوذ کرده و از طریق دکتر عبدالکریم ایادی ـ پزشک ویژه شاه و بهایی مشهور و قدرتمند ـ تمام امور جاری کشور را به نفع تشکیلات بهائیت هدایت میکردند. انتصاب فردی بهایی به نام پرویز ثابتی به مدیریت اداره کل سوم ساواک ـ امنیت داخلی ـ برای برخورد خشن با نیروهای اسلامی و انقلابی و سرکوب کوچکترین مخالفتها نیز از جمله دیگر مأموریت این تشکیلات بهحساب میآمد تا هرچه بیشتر جریان اسلامی را تضعیف نمایند.
سازمان تلویزیون ایران نیز از مراکز حساس دیگری بود که که در تصاحب تشکیلات بهائیت قرار داشت و حبیب ثابت مدیریت آن را به دست گرفته بود. در این مؤسسه، جهتگیری فعالیتها در دست این تشکیلات ضد دین قرار گرفت تا ضمن پیگیری فعالیتهای تبلیغی و تشکیلاتی خود از پخش برنامهها علیه بهائیت جلوگیری شود و تا حد امکان در تلویزیون ملی کشور اسلامی، فعالیت دینی و اسلامی صورت نگیرد و تمرکز برنامههای تلویزیون، اشاعه فساد و بیبندوباری و سوق دادن جوانان به لاابالیگری و غرق کردن جامعه در تباهی باشد. قدرت بهاییان در دوره پهلوی بسیار بیشتر از این بود و مجال وسیعتری میطلبد. این مطالب بخش کوچکی بود ازآنچه در جامعه ایران پیش از انقلاب اسلامی روی میداد.
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب اول صفحه 154
