تاریخ سند: 11 مهر 1355
موضوع: سخنرانی علی دوانی واعظ در مسجد رسول اکرم (ص)
متن سند:
از: 20 ﻫ 12 تاریخ: 11 /7 /2535[1355] 13550711
به: 312 شماره: 23570/ﻫ 12
موضوع: سخنرانی علی دوانی واعظ در مسجد رسول اکرم (ص)
چند شب قبل علی دوانی از ساعت 22:00 الی 23:00 با حضور قریب هشتصد نفر شرکت کننده در مسجد رسول اکرم واقع در چهارراه اناری ضمن سخنرانی در مورد انگیزه به وجود آمدن شبهائی چون شبهای ماه رمضان و ایام مشابه از جنگ صفین و طرز حکومت معاویه مطالبی عنوان نموده و بعد افزود مگر حکومتهای فعلی با حکومتهای قبلی چه فرقی دارند مگر در حال حاضر خبرچین و دروغگوئی و ظلم و ستم وجود ندارد، مگر مسلمانان فعلی جوجه کلاغ را به جای جوجه کباب نمیفروشند و کم فروشی و نزول خواری نمیکنند چه فرقی بین ظلم و ستم در عصر کنونی با سازمان معاویه وجود دارد مگر این مسلمانان زمان علی نبودند که در یک ستون شمشیر میزدند ولی به علت نیرنگ و حیله دشمن میدان کارزار را ترک کردند و علی را تنها گذاشتند مگر همین چریکهای فلسطینی نبودند که اشخاصی چون کامیل شمعون،1 فرنجیه 2و موشه دایان را به زانو درآوردند حالا چهطور شد که یکباره شکست خوردند؟
نظریه شنبه: نظری ندارد
نظریه یکشنبه: شنبه قابل اعتماد بوده نامبرده بالا مطالب فوق را عنوان نموده است. برزین
نظریه سهشنبه: نظریه یکشنبه مورد تایید است. برلیان
نظریه چهارشنبه: نظریه سهشنبه تایید میگردد. سپاهی
توضیحات سند:
1. کامیل شمعون در 3 آوریل 1900 میلادى در روستاى دیر قهر واقع در منطقه شوف از توابع جبل لبنان متولد شد و تحصیلات دبیرستانىاش را در بیروت در مدرسه قلب اقدس تکمیل کرد. سپس در بعبدا وارد مدرسه آنتونیه شد. در سال 1916 عثمانیها پدرش را که کارمند اداره مالى بود به علت احساسات فرانسه خواهىاش به اناصول تبعید کردند. طى تحصیلاتش براى کسب مدرک، پستى را در دفتر ملّى گرفت. روزنامهها، بررسى و تحقیقات حقوقى و سیاسى او را منتشر مىکردند. سپس در نشریه یومیه فرانسوى زبان، لاریفاى مشغول کار شد. در سال 1924 وارد شغل وکالت شد و به عنوان نماینده براى اولین بار در سال 1929 انتخاب شد و کرسى نمایندگى خود را به طور مستمر حفظ کرد تا اینکه در سال 1952 رئیس جمهور شد. سپس در سال 1968 به کرسى نمایندگى بازگشت و تا به امروز [زمان تألیف کتاب مأخذ] این پست را اشغال کرده است. اولین بار پست وزارت دارایى را در سال 1938 اشغال کرد. از آن پستهاى وزارتى متعددى (مانند وزارت مشاغل عمومى و وزارت کشور) را دارا بوده است. در سال 1934 در داخل حزب دستور که خود عضو آن بود شروع به دعوت به لغو استعمار فرانسه کرد و طى جنگ دوم جهانى ارتباطش با انگلستان روشن شد که این تماس به وسیله ژنرال ادوارد اپیرز صورت مىگرفت. در 11 نوامبر 1943 یکى از اعضاى دولتى شد که بعد از انتخاب بشاره خورى به ریاست جمهورى تشکیل یافت. در ماه اوت 1944 شمعون به عنوان سفیر لبنان در لندن منصوب شد و تا سال 1947 در این پست باقى ماند. بعد از آن به عنوان سرپرست یک هیات لبنانى به مجمع عمومى سازمان ملل عزیمت کرد و گفت و گوهایى پیرامون مساله فلسطین انجام داد و علیه تجزیه فلسطین بسیار کار کرد. در ماه آوریل 1948 به عنوان نماینده لبنان در شوراى اتحادیه کشورهاى عربى انتخاب شد و در زمانى که نفوذ انگلستان در بالاترین سطح خود بود او از هواداران مساله اعراب بود. با تصمیم جمال عبدالناصر مبنى بر ملى کردن کانال سوئز به این دلیل که تصمیمى علیه منافع فرانسه و انگلستان بود مخالفت کرده و سرانجام در 16 مارس 1957 طرح آیزنهاور را ـ که لبنانیهاى میهن دوست طرفدار عبدالناصر به ویژه مسلمانان آن را نقض میثاق ملى 1943 مىشمردند ـ تائید کرد. شمعون از سرسختترین دشمنان عبدالناصر بوده و در زمانى که نفوذ عبدالناصر در سراسر جهان عرب به اوج خود رسیده بود در ملیگرایى عبدالناصر تشکیک مىکرد. بعد از حضور بى فایده شمعون در اتحادیه کشورهاى عربى و مطرح کردن مساله لبنان در برابر سازمان ملل متحد از ایالات متحده آمریکا خواستار مداخله نظامى در لبنان به منظور اجراى طرح آیزنهاور شد. در 15 ژوئیه 1958 یعنى یک روز بعد از سقوط رژیم پادشاهى در عراق، نیروهاى آمریکایى متشکل از 5000 سرباز آمریکایى در سواحل لبنان پیاده شدند. در 31 مه 1968 شمعون در یک سوءقصد مجروح شد و در سال 1970 در انتخاب شدن دشمن قدیمىاش، سلیمان فرنجیه به عنوان رئیس جمهورى، سهم بسزایى داشت. در آوریل 1972 مجددا براى نمایندگى مجلس انتخاب شد و در «حکومت نجات «که رشید کرامى در اول ژوئیه 1975 بعد از اولین دوره پس از جنگ 1976 ـ 1975تشکیل داد وزیر کشور شد. در 17 ژوئن فرنجیه به جاى فیلیپ تقلا که از پست خود استعفا کرده بود به عنوان وزیر خارجه منصوب شد. در اواخر ماه ژانویه 1976 ارتش سوریه را متهم به تجاوز به لبنان کرد و از سازمان ملل متحد خواستار مداخله در اوضاع لبنان شد. وى ریاست چندین شرکت و بانک را به عهده داشت و سرانجام در سال 1987 به مرگ طبیعى جان سپرد.
(فرهنگ سیاسى لبنان، ه. علیزاده، ص 185)
2. سلیمان فرنجیه در پانزدهم ژوئن 1910 میلادی در شهر زغرتا واقع در شمال لبنان به دنیا آمد و در سیاست داخلی شمال لبنان فعالانه شرکت میجست تا اینکه بین کمیل شمعون رئیس جمهوری وقت و حمید فرنجیه که عضو مخالفان بود نزاع درگرفت و به درگیریهای خونین بین خانوادههای مختلف زغرتا در سال 1957 منجر شد. خطرناکترین این حوادث در ژوئن 1957 در شهر مزیاره اتفاق افتاد که در اثر آن حدود 23 نفر داخل یکی از کنیسهها و در حضور سلیمان فرنجیه کشته شدند. و در پی انتخاب سرلشکر فؤاد شهاب در 22 سپتامبر 1958 به ریاست جمهوری به لبنان بازگشت. وی در سال 1960 نماینده زغرتا شد. او در همه انتخاباتی که پس از آن انجام شد کرسی نمایندگی را برای خود حفظ کرد تا اینکه به عنوان ریاست جمهور برگزیده شد. همچنین در وزارتخانههای مختلفی به کار وزارت مشغول شد. ابتدا در پست وزارت پست و تلگراف بود سپس به ترتیب وزیر کشاورزی، وزیر کشور، وزیر دادگستری و وزیر اقتصاد لبنان شد. سلیمان فرنجیه در 17 اوت 1970 با یک رأی بیشتر (50 رأی در مقابل 49 رأی) از رقیب شهابی خود الیاس سرکیس پیشی گرفته و رئیس جمهوری لبنان شد. سلیمان فرنجیه در پی انتخاب خود به ریاست جمهوری لبنان، افسران ادارهی دوم ارتش لبنان را به محاکمه کشانید و بدین وسیله نفوذ نظامیان را کاهش داد. در ماه مه 1973 ارتش لبنان چندین بار با مقاومت فلسطین درگیر شد و پس از این درگیریها بحران با سوریه و ناآرامیهای داخلی پیش آمد. در مذاکراتی که منجر به امضای قرارداد ملکارت شد به چپگرایان اجازه داد در حکومت مشارکت داشته باشند. کنفرانس سران عرب در رباط وی را انتخاب کرد تا مسالهی اعراب را در مقابل سازمان ملل و در افتتاح جلسههای این سازمان بینالمللی مطرح کند. از ماه مه 1973 به بعد جو داخلی لبنان آرامش به خود ندید و در 13 آوریل 1975 جنگ لبنان درگرفت. سلیمان فرنجیه از زمان تبعیدش به سوریه که از سال 1957 تا 1958 طول کشید روابط حسنهای با سوریه برقرار کرد، مخصوصاً با حافظ اسد و برادرش رفعت اسد، زیرا هر دو آنها از منطقه لاذقیه بودند. بهرغم تحولاتی که در طی جنگ 1975 ـ 1976 در لبنان روی داد و تا سال 1977 ادامه داشت روابط موجود آن دو را به هم نزدیک میکرد به همان گرمی و استحکام سابق بود. در مراحل اولیه جنگ، سلیمان فرنجیه با وجود تردید راستگرایان مسیحی، وساطت سوریه را در سپتامبر و نوامبر 1975 پذیرفت. زمانی که سوریه در 22 ژانویه 1976 آتشبس را تحمیل کرد، وی به منظور دیدار رسمی در 7 فوریه به دمشق رفته و «قرارداد قانونی» را پذیرفت. این قرارداد بحران را به وسیله توازن در دولت بین مسلمانان و مسیحیان حل میکرد ولی مواد این قرارداد در طی مدت ریاست جمهوری وی به مرحله اجرا درنیامد. به دنبال آن درگیریهای سختی در شمال لبنان بین شبه نظامیان کتائب و طرفداران فرنجیه درگرفت. و طی حملهای که شبه نظامیان کتائب در 13 ژوئن به اهدن کردند، تونی فرنجیه پسر رئیس جمهوری ترور شد. این حادثه قطع کامل روابط وی را با جبهه لبنان به دنبال داشت.
(فرهنگ سیاسی لبنان، ﻫ . علیزاده، ص 211)
منبع:
کتاب
حجتالاسلام و المسلمین علی دوانی به روایت اسناد ساواک صفحه 243

