تاریخ سند: 14 شهریور 1357
موضوع: توزیع اعلامیه
متن سند:
از: 2 ﻫ ب و 2ﻫ 1 تاریخ: 14 /6 /2537[1357]
به: 2 ﻫ 1 و 312 شماره: 4687 /2 ﻫ ب
موضوع: توزیع اعلامیه
شب 3 /6 /37 پس از اقامه نماز مغرب و عشاء در مسجد سر حمام کاظم بیک تعدادی در حدود 1000 نفر تجمع که تظاهرات متصور بوده، بلافاصله پرسنل به محل اعزام پس از خاتمه نماز جمعیت از مسجد متفرق و تعداد دو نمونه اعلامیههای مضرّه چاپی که در پشت شیشههای مسجد مذکور الصاق و دو نمونه دیگر در داخل شبستان مسجد بوده است به دست آمده که عناوین آنها به شرح زیر میباشد:
1- گزارشات رسیده از ایران مبنی بر قتل عامهای مکرّر در شهرهای مذهبی اصفهان و شیراز (تکثیر از فجر اسلام)؛
2- نگاهی کوتاه به تحصّن مسلمانان اصفهان (تکثیر از فجر اسلام)؛
3- نامه سرگشاده حضرت حجتالاسلام آیتالله ربانی شیرازی به مراجع عظام قم دامت برکاتهم از سخنان خمینی به مناسبت 15 خرداد1 (ربانی شیرازی 27 خرداد 57)؛
4- متن نامه سرگشاده حضرت آیتالله العظمی آقای صدوقی2 دامت برکاته به جمشید آموزگار نخست وزیر در مورد گزارش مندرج در روزنامه اطلاعات مورخ 30 خرداد 57 مصاحبهای با یک خبرنگار خارجی.3
نظریه شنبه: خبر صحت دارد.
نظریه یکشنبه: نظریه شنبه مورد تأئید است. پیگیری در زمینه شناسائی عامل یا عاملین تهیه و توزیع اعلامیههای مورد بحث ادامه [دارد] نتیجه متعاقباً تقدیم خواهد شد. زیرک
نظریه دوشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأئید است.
نظریه 2 ﻫ ب: نظریه دوشنبه مورد تأئید است.
ارسال شود بیگدلی 19 /6 /57 22-312 3630
توضیحات سند:
1. واقعه 15 خرداد بـهار 1342 ایران و به ویژه شهر قم پرتلاطم و جنب و جوش بود و کـانون ایـن خـروش منزل حضرت امام(ره) در قم بود. محرم ۱۳۸۳ ق مصادف با خرداد 1342ش بود. در ایام عزاداری سرور شهیدان نام حضرت امام(ره) و نظرات ایشان ورد زبان محافل و هیئتهای مـذهبی بـود. حکومت پهلوی که میدانست روحانیون مخالف در این ایام به خوبی از فرصت استفاده میکنند وحشتزده در صدد جـلوگیری از تبلیغات ضدرژیم برآمد و به وعاظ دستور داد که در ایـام عزاداری از طرح مـباحث سیاسی به ویژه مسائل روز خودداری ورزند. اما حضرت امام(ره) با علمای قم مذاکره کرد و از آنان خـواست تـا هرچه بیشتر عاشورا را بـه نقطه اوج نهضت رسانند و پیشنهاد کرد روحانیون روز عاشورا به مدرسه فـیضیه بـروند و برای مردم سخنرانی کنند. رژیم که از شور و هیجان و ازدحام مردم در مدرسه فـیضیه وحشت داشت سعی کرد تا با شایعهپراکنی مردم را بترساند و در صبح روز عاشورا یکی از مقامهای ساواک از طرف شاه، حضرت امام را تـهدید کرد کـه اگـر بـخواهـد در مدرسه فیضیه سخنرانی کند کماندوها آنجا را به آتش و خون میکشند. پاسخ امـام خمینی این بود که ما هم به کـماندوهای خـود دستور میدهیم که فرستادگان اعلیحضرت را تأدیب نمایند. به رغـم تـهدیدات شاه، عـصر روز عاشورا حضرت امـام(ره) از مـنزل خارج شدند و در میان ابراز احساسات انـبوه جـمعیت بیسابقه وارد مدرسه فیضیه شدند و نطق تاریخی و سرنوشتساز خـویش را ایراد کردند. امام در سخنانشان به صراحت و به شدت به شاه و سیاستهای حکـومت او اعتراض کردند و او را مجری برنامهها و مقاصد آمریکا و اسرائیل مـعرفی کردند و نتیجه سـیاستهای رژیـم را نابودی اسلام و بدبختی ملت دانستند. در پی این سخنان، مأموران رژیـم در شب۱۲ محرم مـطابق ۱۵ خـرداد 1342 به منزل حضرت امام هجوم بردند و حدود ۳ بعد از نیمه شب ایشان را دستگیر و شبانه به تهران منتقل و در زندان قصر زندانی کردند و این اقدام رژیم عامل بروز قیام ۱۵ خرداد 1342 شـد. خبر دستگیری رهبر انقلاب با سرعت در سراسـر ایـران انتشار یافت. مردم قم قبل از دیگر شـهرها قبل از طـلوع آفتاب ۱۵ خـرداد در جـوار منزل حضرت امـام(ره) اجتماع کردند و به اتفاق حاج آقا مصطفی به سـوی حرم حضرت معصومه(س) رفتند علماء و روحانیون هم که در منزل آیتالله گلپایگانی جمع شده بودند بـعد از صـدور بیانیهای به مردم پیوستند و فریاد یا مرگ یا خمینی در آسمان قـم طـنین افکـند. جـمعیت انبوه سـپس بـه راهپیمایی پرداختند امـا هنوز از حرم چندان فـاصله نگرفته بودند که بـا رگـبار مسلسل نیروهای رژیم مواجه شدند و درگیری آغاز شدکه تا ساعت ۵ بعدازظهر ادامه داشت و سپس شهر قم در خاموشی فرورفت. طـی این درگیری تعداد زیادی از مردم بیدفاع شـهید و مـجروح شـدند. در تـهران تظاهرات مردم خشمگین از بازار بارفروشان در مرکز شهر شروع شد. کشـاورزان ورامین، کن، جماران و دیگر روستاهای اطراف به سمت تهران سرازیر شدند. جمعیت انبوه با شعار مرگ بر شاه در خیابانهای اطـراف بازار تهران به حرکت درآمد. نـام شاه را از مـیدان و مسـجد برداشتند و جای آن را نـام حضرت امام(ره) قرار دادند. رژیم که از قیام عمومی مردم تهران به وحشت افتاده بود نیروهای ارتش و تانکها را به خبابانها گسیل داشت و تهران یکـی از خشونتآمیزترین و خونینترین روزهای تاریخ خود را پشت سر نهاد. رگبار مسـلسلها و گلولههای تانکها جوی خون در خیابانهای مرکز تهران به راه انداخت جمع کثیری از مردم که خواستههای مشروع و قـانونی داشـتند شهید و مـجروح گردیدند. همزمان با تـهران و قـم در شهرهای دیگر هم مردم قیام کردند در شـیراز و خـمین زادگاه حضرت امام(ره) مردم پرتحرکتر بودند (روحانی، بررسی و تحلیل از نـهضت امام خمینی، ص 448 ـ 476؛. دوانی، نهضت روحانیون ایـران، ج 4، ص 43ـ57؛ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۲، ص 42 ـ 45)
2. شهید آیتالله محمد صدوقی در 10 اسفند سال 1287 ﻫ ش در یزد چشم به جهان گشود. نسب ایشان به فقیه جلیلالقدر شیعه شیخ صدوق میرسد. وی در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و تحت سرپرستی میرزا محمد کرمانشاهی پسرعموی خویش به تحصیل علوم پرداخت و در سال 1309 به قم عزیمت و در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری شرکت کرد. ایشان از بدو ورود به قم، به دوستی و هم صحبتی با امام خمینی (ره) دل بست و با بالا گرفتن موج توفنده جریان فدائیان اسلام، خانه خود را پناهگاه امن آنان قرار داد و به همکاری با ایشان پرداخت.
او در ممانعت از خوانده شدن نماز بر جنازه رضا شاه فعالیت چشمگیری داشت. در سال 1330 به یزد بازگشت و در پی واقعه 15 خرداد 1342 در اعتراض به دستگیری حضرت امام به تهران مهاجرت کرد. در سال 1343، با تبعید امام به ترکیه در خانه به سوگ نشست و از اقامه جماعت خودداری کرد و دیگران را هم از گفتن اذان و برپایی جماعت منع کرد. آیتالله صدوقی ضمن سر و سامان دادن به حوزه علمیه یزد در هر فرصتی مخالفت خود را با رژیم شاه آشکار میکرد.
وی در سال 1354 ممنوعالخروج شد و به سال 1356 سپاه اسلام را در یزد تشکیل داد. با وقوع شهادت آیتالله سید حاج آقا مصطفی خمینی به سازماندهی مبارزات در بخش وسیعی از کشور اقدام نمود و نقش محوری خود را در طول مبارزات سالهای 1356 و 1357 که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید، به خوبی ایفا کرد. پس از پیروزی انقلاب برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی از طرف مردم یزد راهی مجلس خبرگان شد و برای تدوین اصل ولایت فقیه تلاش بسیار نمود. امامت جمعه و نمایندگی امام، مسئولیت دیگری بود که او به عهده گرفت. حضرت آیتالله صدوقی که به فرموده حضرت امام(ره) عزیزی بود که در تمام صحنههای انقلاب حضور داشت و برای خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمیشناخت سرانجام در روز یازدهم تیرماه 1361 با دهان روزه در محراب نماز جمعه توسط منافقین شقی به شهادت رسید.
ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377
3. در بخشی از این نامه آمده است جناب آقای جمشید آموزگار نخستوزیر با احترام؛ طبق گزارش مندرج در روزنامهی اطلاعات مورخ 30 خرداد پنجاه و هفت، جنابعالی طی مصاحبهای با یک خبرنگار خارجی گفتهاید «مایلم بدانم در چه مواردی شخص بیگناهی مجروح، تبعید یا زندانی شده است؟» ما نمیدانیم که شما این گفتار را فقط به خاطر مصاحبهگر خارجی و محافل مربوطه گفتهاید یا آن که قصد داشتهاید که با پخش آن به وسیلهی «رادیو لندن» و سپس روزنامه اطلاعات به مردم ایران بقبولانید که واقعاً در دوره زمامداری شما هیچ بیگناهی نه مجروح شده و نه به زندان رفته و نه تبعید گشته است؟!!... جهت اطلاع از مفاد کامل این نامه ر.ک: اسناد انقلاب اسلامی، جلد دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 289 تا 295.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 06 صفحه 319

