تاریخ سند: 27 بهمن 1352
موضوع: سخنرانی ناصر مکارم شیرازی در حسینیه بنیفاطمه
متن سند:
از: 20 ﻫ 12 تاریخ: 27 /11 /1352
به: 312 شماره: 120671 /20 ﻫ 12
موضوع: سخنرانی ناصر مکارم شیرازی در حسینیه بنیفاطمه
جلسه سخنرانی نامبرده فوق از ساعت 2030 روز 15 /11 /52 در حسینیه بنیفاطمه واقع در سرچشمه با شرکت حدود دوهزار نفر از طبقات مختلف مردم تشکیل گردید و مکارم بالای منبر رفت و پس از پاسخ به سؤالات مذهبی حضار درباره اسلام و آزادی قلم و مسئله مطبوعات چنین اظهار نمود.
علم از نظر اسلام ارزشی فوقالعاده دارد. حضرت محمد (ص) در سرزمینی به پا خاست که در بین 60 الی 70 هزار نفر فقط 17 نفر سواد جزئی به اندازه خواندن داشتند و پیامبر آنچنان بشر را به سوی علم سوق دادند که در مدت کوتاه دانشگاههای بزرگ جهان در سرزمین پیامبر به وجود آمد. در حال حاضر سخن از علم گفتن هنر نیست. علم آنقدر ارزش دارد که خداوند به قلم قسم یاد میکند البته نه هر قلمی که نقشه نابودی بشر را طرح میکند بلکه به قلمی که موجبات پیشرفت جهان و جامعه بشریت باشد. ناطق ادامه داد رکن چهارم مشروطیت در کشور، مطبوعات است و با کنایه گفت که جوانان را به فساد میکشاند، درس سکسی میآموزد، مطبوعات در خدمت فحشاء آمده، در خدمت استثمار بوده، منجمله زنی چک بلامحل میکشد و مطبوعات ول نمیکنند. مطبوعات با تبلیغ اجناس خارجی سالیانه چندین میلیون ریال ارز به کشورهای خارجی سرازیر میکنند. مشارالیه گفت مطبوعات علت صحیح معلول را نمیگویند. تقصیر هم ندارند چون وسائلی که با آن کار میکنند متعلق به کشورهای خارجی است. شکی نیست وسائل خارجی به نفع ایران کار نمیکند. مکارم افزود مطبوعات به جای این همه یاوهگوئیها چرا درباره جلوگیری از نزول خواری که دامنگیر بازاریان و بانکهای کشور است مطالبی درج نمیکنند ولی مینویسند مدارس کشورهای اروپایی درس سکسی به محصلین میآموزند و شما نیز همین مجلات فاسد را در اختیار فرزندان خود قرار میدهید که جز بیبندوباری چیز دیگری ندارد. آیا معنی آزادی قلم این است؟ جلسه سخنرانی مشارالیه در ساعت 2130 خاتمه یافت.
نظریه شنبه. نظری ندارد.
نظریه یکشنبه. مطالب مفاد مندرج در این خبر از ناحیه ناصر مکارم شیرازی عنوان گردیده است.
نظریه چهارشنبه. نظریه یکشنبه تأیید میگردد.
دایره بررسی. آقای وثوقی. بررسی و بهرهبرداری شود 29 /11
در گزارش وقایع روزانه درج شد. 11 /12 /52
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک - کتاب دوم صفحه 189

