تاریخ سند: 26 آذر 1339
کاخ مرمر
تیمسار معظم . سرلشگر کیا
متن سند:
تاریخ: 26 آذر 1339
کاخ مرمر
تیمسار معظم . سرلشگر کیا
13390926
با کمال احترام، طبق امر جنابعالی خلاصه شرح زندگی خود را به انضمام دو قطعه عکس و اصل شناسنامه و دو مدرک کار موجود خود را که فعلاً در دسترس داشتم، به حضور جنابعالی تقدیم میدارم.
گرچه شانس و تصادف هنوز همراهی نکرده است که بتوانم کمک مؤثری به میهن عزیز بنمایم، ولی امیدوارم که میسر شود در آینده آرزوهای دیرینه خود را که خدمت به این آب و خاک بوده و خواهد بود، با وجود همهگونه سختیهای گذشته و موجود، به نحو احسن انجام دهم. تا ببینیم نصیب و قسمت چه باشد.
با تقدیم احترامات فائقه . مهدی علوی1
در ضمن به عرض جنابعالی میرساند که تا به حال من شخصاً عنوان «مهندس» را برای خود نگذاردهام و در نامه به آقای دریانی، گویا پدرم یا دستخط خود ایشان باشد و چنین اجازهای را هنوز به خود ندادهام.
توضیحات سند:
________
1. سیدمهدی علوی فرزند سیدعلی متولد سال 1311 در شیراز در خلاصه شرح زندگی خود در 3 برگ نوشته است: «سال اول تحصیلات ابتدایی را در شیراز و بقیه را تا کلاس ششم ابتدایی در دبستان 15 بهمن و 17 دی تهران گذراندم. تمام دوره شش ساله متوسطه را در دبیرستان البرز تهران گذرانده و در خرداد 1330 در قسمت ریاضی دیپلم شش ساله متوسطه را گرفتم ... [ناخوانا] توانستم در آبان ماه همان سال برای تحصیلات عالیه به آلمان بروم.» وی ضمن اشاره به اتفاقاتی که در مسیر تحصیل و در آلمان برای او حادث گردیده، به چگونگی درگیری در دانشگاه محل تحصیل اشاره میکند و مینویسد: «تقریباً چند هفته قبل از حرکت پدرم به ایران، چند نفر از دوستان ایرانی من و من خودم که فوقالعاده از ناراحتیهای پیدرپی عصبانی بودیم حادثهای رخ داد که تنبیه سختی شدیم و نتیجه تلخی برای ما داشت. این حادثه این بود که روزی در کافه دانشگاه پس از مشاجره لفظی با یک نفر که متأسفانه خود را ایرانی میداند زدوخوردی روی داد. این شخص از کسانی است که همیشه از نوع آنها افراد وطنفروش استفاده میکنند. ما از این موضوع بیاطلاع بودیم که مشاجرات در دانشگاه کیفر جبرانناپذیری دارد و این موضوع در بعضی از دانشگاههای آلمان بخصوص شدیداً اجرا میشود. خلاصه در وهله اول دوستان من از ادامه تحصیل در آن دانشگاه و من خودم نیز یک ماه بعد از این جریان امتحانات عقبافتاده خود را گذرانیدم. ظاهراً به علت ناراضی بودن از امتحانات [من را] از ادامه تحصیل در این دانشگاه محروم کردند ... [ناخوانا] بعد از این شکست بزرگ روحی، تعادل درونی خود را از دست دادم به طوری که حاضر به انجام هر کاری بودم و به هیچ چیز و هیچ کس اطمینان و اعتماد نداشتم. نزدیک سه ماه نزد یک آرشیتکت آلمانی بلافاصله شروع به کار کردم ... [ناخوانا] و به اتفاق دو نفر از دوستان ایرانی خود برای تغییر وضع و تحول درونی و استراحت فکری به ایران آمدم. با مشاهده وضع خانواده و خواهر و برادران خود دیگر صلاح ندیدم که فعلاً برای ادامه تحصیلات مراجعت نمایم ... [ناخوانا] و از اول آذر 1336 در شرکت kocks آلمانی شروع به کار کردم.» بخش ضمائم
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب اول صفحه 340
