صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

برادر عزیزم تصدقت گردم.

تاریخ سند: 3 آبان 1334


برادر عزیزم تصدقت گردم.


متن سند:

تاریخ‌: 3 /8 /1334
برادر عزیزم تصدقت گردم.

از خداوند سعادت و سلامت و ترقی شما را خواستار[م]، امید است خداوند شما را تحت توجهات خود حفظ فرماید. چندی قبل که سرتیپ رأفت، افسر دریایی به تهران می‌آمد، برای اینکه زودتر بتوانم با آن دوست شفیق مکاتبه نمایم، وسیله ایشان کاغذی نوشتم که تاکنون به جواب نایل نشده‌ام. صحیح است که گرفتاری زیاد دارید، ولی بنده هم بی‌سهم نیستم؛ خاصه اینکه همین مکاتبات سبب خواهد شد شما را از بعضی از جریانات و اطلاعات مستحضر کنم و مستحضر شوم. باری امید است سلامت باشید. سلام بنده را خدمت خانم تقدیم فرمایید. تیمسار سرلشکر همایونی چند روزی در رم تشریف داشتند، ولی نداشتن وسیله اجازه نداد بیش‌ از آنچه کردم، برای ایشان بکنم و از محضرشان بیش از آن استفاده نمایم. علیاحضرت ملکه ثریا که در بیست و چند روز قبل به رم تشریف‌فرما شدند، به اتفاق آقایان عضو سفارت به فرودگاه رفتم و تنها کسی که باران را پیش‌بینی کرده بود، بنده بودم که با خود چتر بردم و علیاحضرت زیر باران شدید، در حالی که بنده چتر را روی سرشان گرفته بودم و عکاسان را که مثل خر دجال دور علیاحضرت را زیر باران گرفته بودند، به کنار زده و معظم لها را به اتوبوس سوار کردم؛ که مادر علیاحضرت خیلی اظهار رضایت کردند. پس از یک هفته، سفارت ایران به افتخار علیاحضرت، رجال ایتالیا و سفراء کبار خارجه را به کوکتل در هتل معروف اکسل سیور که علیاحضرت در آنجا منزل داشتند، دعوت کرد و پس از یک هفته هم، علیاحضرت خودشان دعوتی از شخصیت‌های مختلف و دوستان خود فرمودند، که هیچ یک از ایرانیها در آن شرکت نداشتند و به همین جهت هم روز حرکت علیاحضرت بین آقای زند،2 سفیرکبیر و آقای محسن قره‌گزلو، که تنظیم‌کننده دعوت بود، مشاجره سخت لفظی درگرفت و طرفین چنین گفتند. آقای قره‌گزلو می‌گفت شما اعضاء سفارت فکر حفظ منافع ایرانیها نیستید. چرا این مردکه پدر سوخته[را] که به من اینهمه فحاشی کرد، نمی‌گویید تعقیب کنند (مردکه عبارت از شخصی است ایتالیایی به نام Amedani آمِدانی که آقای قره‌گزلو و خانم با او شرکت داشته و با دست او چندین هزار تن برنج که استفاده‌اش در حدود 60000 دلار بوده، به ایتالیا برده و فروخته‌اند؛ ولی سهم این مرد را نداده‌اند و او هم چندین نامه به سفارت و به خود قره‌گزلو نوشته و البته حرفش مؤثر واقع نشده، تا اینکه اخیراً باز به احترام علیاحضرت ملکه، که در رم تشریف داشتند، اقدامی نکرد و می‌گفت به پاس احترام ملکه ایران، چیزی در روزنامه ننوشتم و الا با قره‌گزلو چه‌ می‌کردم و البته مشغول اقدامات قانونی می‌باشد). شما (اشاره به سفارت) همش به فکر قاچاقچی‌گری و زدوبندهای خودتان هستید.
آقای زند هم عصبانی‌ شده گفت شما قیاس به نفس می‌کنید، در تهران نشسته‌اید و فکر تجارت و قاچاقچی‌گری و دزدی و هیزی هستید و تصور می‌کنید همه مشغول این قبیل کارها هستند. اگر من جلوگیری نکرده بودم Amedani تو را مفتضح کرده بود؛ که بالاخره با دخالت خانم زند، قره‌گزلو هم قدری رام شده و در همین موقع هم علیاحضرت تشریف آوردند پائین و قضیه خاتمه یافت. آنچه مسلم است چون هیچ یک از اعضای سفارت در مهمانی علیاحضرت ملکه دعوت نشده بودند، باعث نهایت عصبانیت برای همه، در درجه اول آقای زند شده بود و حقیقتاً هم بد بود؛ چون بعداً بعضی اشخاص پایین‌تر از ما که گویا در دعوت علیاحضرت بوده‌اند، از ما سؤال می‌کردند چرا شماها نبودید. البته علیاحضرت که از این جریانات استحضار نداشتند و عمر3 و زید را نمی‌شناختند، همراهان بایستی وظیفه خود را انجام می‌دادند که متأسفانه کوتاهی کردند. البته باید بدانید که در موقع حرکت هم باران شدیدی می‌بارید، به طوری که هواپیما در حدود بیست دقیقه معطل شد که شاید باران کم شود و علیاحضرت از سالن فرودگاه به هواپیما تشریف‌فرما شوند، که متأسفانه نشد و باز بنده علیاحضرت ملکه را با چتر تا توی هواپیما مشایعت کردم و نهایت عنایت و مرحمت هم در موردم شد، به طوری که نه آقایان ایرانی میل داشتند بنده آنهمه وظیفه را انجام دهم و نه باز انتظار داشتند علیاحضرت این همه عنایت بفرمایند. در هر حال وظیفه[ای] را که نسبت به برادر تاجدارمان داریم، به نحو احسن و اکمل انجام دادم و در هر مورد و پیش‌آمدی هم اگر زیادتر از آنچه کرده‌ام نکنم، کمتر نخواهم کرد. اگر مایل باشید و مورد لزوم باشد، عکسهایی هست که می‌توانم بفرستم. خانم خدمت خانم و شما سلام فراوان [ناخوانا] تشکر دارند. انتظار دارد سلام صمیمانه و بی‌شائبه مرا خدمت آقایان برادران تقدیم بفرمائید. انتظار دارد بنده را در جریان کارها بگذارید و اگر وظیفه خاصی احاله شود، در انجام آن کوشا خواهم بود.
با تقدیم احترام غضنفری

توضیحات سند:

1. اعضای سازمان کوک مانند فراماسونرها همدیگر را «برادر» خطاب می‌کردند. مخاطب این نامه سپهبد کیا است.
2. ابراهیم زند، در سال 1267ش به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در تهران سپری نمود و برای ادامه تحصیل به روسیه رفت و دبیرستان و دانشکده نظامی مسکو را به اتمام رساند و سپس در رشته حقوق دانشکده سن پترزبورگ تحصیل کرد و لیسانس گرفت. در سال 1299ش به ایران بازگشت و در وزارت خارجه مشغول کار شد. در سال 1306 ش به عدلیه رفت و مدتی مسشتار استیناف و رئیس شعبه دیوان کیفری و سرانجام رئیس اداره بازرسی گردید. در سال 1316ش معاون بانک ملی شد. در سال 1321 همراه حسین علاء به وزارت دربار رفت و رئیس دربار شد. در مدت شش سال از 1323 تا 1329 ش مجموعاً هفت بار به وزارت رسید، که پنج نوبت آن وزارت جنگ و دو نوبت وزارت کشور بود. دو بار استاندار آذربایجان، یک بار استاندار اصفهان و یک بار هم استاندار کرمان شد. در سال 1329ش مدیرکل بانک ملی شد و پس از یک سال، سفیر ایران در اسپانیا گردید و سپس سفیر کبیر ایران در ایتالیا و ترکیه شد و یکی از دختران او، همسر عبدالرضا پهلوی بود. ابراهیم زند در سال 1353ش از دنیا رفت.
3. در اصل: امر.

منبع:

کتاب سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب اول صفحه 167


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.