صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: جلسه دانش آموزان

تاریخ سند: 11 آذر 1357


موضوع: جلسه دانش آموزان


متن سند:

از: 14ﻫ تاریخ:11 /9 /1357
به: 324 شماره: 6447 /14ﻫ
موضوع: جلسه دانش آموزان

ساعت 900 روز 1 /9 /57 اجتماعی از ‌دانش‌آموزان و تعددی از دبیران و آموزگاران و 5 نفر از روحانیون از جمله محمد باقر عبدوست و علی‌اکبر ادب در محل دبیرستان مهرگان سمنان تشکیل گردیده ابتدا دو نفر از ‌دانش‌آموزان در مورد اعتصاب صحبت نموده و اظهار داشته‌اند هدف ما این است که اگر‌ می‌خواهید ما موفق شویم و رژیم را برگردانیم، نباید اعتصابیون شعار برعلیه 66 بدهند، زیرا مأمورین دخالت و محل جلسات ما را تعطیل‌ می‌نمایند و اضافه نمود فجایع دولت و مأمورین خیلی زیاد است، یکی از این فجایع که در چند سال قبل انجام شد، راجع به حسنعلی منصور1 بود که دولتیان او را کشتند و حتی ناخنهای او را کشیدند و گفتند روحانیون و مارکسیسم اسلامی2 او را کشت و صلاح در آن است که شعار ضد ملی ندهیم تا موفق شویم. عده‌ای با این نظر مخالفت نمودند و گفتند ما شعار خواهیم داد و در این حال عده‌ای جلسه را ترک نمودند. مجدداً عبدوست اظهار داشته است که در روزهای اخیر عموم بازاریان تهران کفن‌ می‌پوشند و برای برکناری3 66 به راه‌ می‌افتند و این کار در تمام ایران انجام‌ می‌شود و شما اگر بخواهید تظاهراتی کنید از همین حالا جلوی ما را‌ می‌گیرند و‌ نمی‌توانیم برنامه خود [را] به استحضار شما برسانیم و در این اجتماع، احمد قدس دبیر و منصور صادقی فولادی فرزند سعداله و احمد ربیعی ‌دانش‌آموزان را تحریک به تظاهرات‌ می‌نموده‌اند.
نظریه شنبه. خبر صحت دارد.
نظریه یکشنبه. دو نفر ‌دانش‌آموزی که درباره اعتصاب و ادامه جلسات صحبت نموده‌‌اند، صمد سالار فرزند آقا علی و اسد همتیان بوده‌‌‌‌اند و مطالب فوق از طریق همکاران و منابع دیگر نیز گزارش شده است و احمد قدس نیز از محرکین اصلی اعتصاب فرهنگیان و منصور صادقی فولادی و احمد ربیعی از عاملین اصلی درج شعار و پخش اعلامیه در سمنان‌ می‌باشند و شیخ محمد باقر عبدوست و ادب که از روحانیون افراطی سمنان هستند، از هر فرصتی جهت تحریک مردم استفاده‌ می‌نمایند. لایق
نظریه سه‌شنبه. نظریه یکشنبه مورد تائید است. توحید
نظریه 14ﻫ. نظریه سه‌شنبه مورد تائید است.

توضیحات سند:

1. حسنعلى منصور، فرزند رجبعلى (منصورالملک) در سال 1302 ش در تهران متولد شد. پدرش از اعضاى اولیه لژ بیدارى ایرانیان بود که در دوران رضاشاه سالیان مدید مشاغل حساسى را عهده‌دار بود و در آخرین ماه‌هاى سلطنت او به صدارت رسید و در دوران محمدرضا شاه پهلوى نیز مجدداً در رأس دولت قرار گرفت. منصور، پس از گذراندن تحصیلات ابتدایى و متوسطه در مدرسه فیروز بهرام تهران، تحصیلات خود را در رشته حقوق و علوم سیاسى و اقتصاد در فرانسه به پایان برد. او یک بار به جرم قاچاق مواد مخدر تحت تعقیب پلیس فرانسه قرار گرفت و موضوع در مطبوعات ایران منعکس گردید. خدمات دولتى را با اندیکاتورنویسى در وزارت خارجه آغاز و سپس در اکثر ادارات سیاسى وزارتخانه مشغول کار شد. در سال 1329 به ریاست کل دفتر نخست‌وزیرى و پس از آن در سال 1336 در زمان حکومت اقبال به سمت قائم‌مقام دبیرکل شوراى عالى اقتصاد منصوب گردید. وى در سال 1337 به معاونت نخست‌وزیر و دبیرکلى شوراى عالى اقتصاد رسید. ساواک در تاریخ 19 /4 /1337 بیوگرافى او را چنین ثبت کرده است: «... لیاقت و شایستگى ندارد، حتى به علت ترقى بى‌جهتى که نموده (به علت نفوذ پدرش و اینکه دکتر اقبال به پدر او مدیون بود، او را به این سمت منصوب کرد) مورد تنفر قاطبه جوانان قرار گرفت.» در سال 1338 مدتى وزیر کار و سپس وزیر بازرگانى شد. او در سال 1340 «کانون مترقى» را تشکیل داد و خود ریاست آن را بر عهده گرفت. در سال 1341 به سمت مدیرعامل شرکت بیمه منصوب گردید و در سال 1342 در رأس یک گروه 42 نفرى از اعضاى کانون مترقى به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. وى در همان سال «حزب ایران نوین» را تأسیس کرد. در تاریخ 17 اسفند 1342 به دستور شاه به نخست‌وزیرى ایران منصوب شد. منصور از مهره‌هایى بود که توسط انگلیسى‌ها به آمریکا معرفى گردید و بنابراین حمایت هر دو قدرت را پشت سر داشت و در واقع روى کار آمدن او توسط «جانسون» رئیس جمهور وقت آمریکا و سازمان «سیا» صورت گرفت. او در دوره نخست‌وزیرى خود اقدام به تصویب لایحه کاپیتولاسیون در اعطاى مصونیت به مستشاران آمریکایى نمود و در پى اعتراض شدید و سخنان کوبنده حضرت امام خمینى (ره) در تشریح کاپیتولاسیون، در آبان سال 1343 مبادرت به تبعید ایشان به ترکیه کرد. بر اساس گزارش‌های ساواک، وى از اعضاى «لژ پهلوى» و «باشگاه بین‌المللى لاینز» بود. سرانجام حسنعلى منصور در اول بهمن ماه 1343 در جلوى مجلس شوراى ملى به ضرب گلوله محمد بخارایى عضو هیأت مؤتلفه اسلامى ترور شد و در پنجم بهمن همان سال در بیمارستان درگذشت.
ر.ک: کابینه‌ی منصور به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
2. رژیم شاه که قصد داشت با ایجاد وحشت از اردوگاه کمونیستی، بخشی از نیروهای مذهبی را از صحنه‌‌های مبارزاتی خارج نماید، با ابداع اصطلاح «مارکسیست اسلامی» به این مسئله دامن زد تا مردمی را که در مساجد و حسینیه‌ها و کوچه و خیابان‌ها علیه او به میدان آمده بودند، وابسته به مارکسیست‌ها معرفی نماید. این مسئله به میزانی فراوانی یافت که امام خمینی (ره) در مصاحبه‌ی مورخه 4 اردیبهشت 1357 با لوسین ژرژ، خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند، در پاسخ به سؤال او که پرسید: « درباره لفظ «مارکسیسم اسلامى» که رژیم مرتباً استعمال مى‌کند، چه فکر مى‌کنید؟ آیا با دستجات چپ افراطى روابط سازمانى دارید؟» فرمود:
«این شاه است که اصطلاح مذکور را به کار برده است و اطرافیانش از او تبعیت کرده‌اند. این مفهوم، مفهومى نادرست و حاوى تناقض است و براى از اعتبار انداختن و از بین بردن مبارزه مردم مسلمان ما بر ضد رژیم شاه است. مفهوم اسلامى که بر اساس توحید و وحدانیت خداوند بنا شده است، با ماتریالیسم در تضاد است. اصطلاح «مارکسیسم اسلامى» یک اصطلاح خلاف حقیقت است. به عبارت دیگر، شاه و دستگاه تبلیغاتى‌اش از اتحاد «ارتجاع سیاه» و «خرابکارى سرخ» نیز هدفى را که گفتیم تعقیب مى‌کند؛ بدین‌ معنا که وى مى‌خواهد مردم مسلمان را وحشتزده سازد و بذر ابهام را در آنها بپراکند، تا مخالفتشان را نسبت به رژیم که جامع و غیر قابل بحث و انکار است، از میان ببرد. هیچ‌گاه میان مردم مسلمانى که بر ضد شاه در حال مبارزه‌اند و عناصر مارکسیست افراطى یا غیر افراطى، اتحاد وجود نداشته است. من همواره در اعلامیه‌هاى خود خاطرنشان ساخته‌ام که مردم مسلمان بایستى در مبارزه خود همگون و متجانس باقى بمانند و از هر نوع همکارى سازمانى با عناصر کمونیست بر حذر باشند. بدین ترتیب با اتحاد بین تمام مسلمانان است که ما با شاه مبارزه مى‌کنیم و خواهیم کرد؛ و به همین دلیل است که شاه سعى دارد مبانى مبارزه‌اى ما را وارونه جلوه دهد.» صحیفه امام. ج ‌3. ص 366
3. اصل: کناری

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان سمنان - کتاب 4 صفحه 252

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.