تاریخ سند: 31 مرداد 1357
کشتار و خونریزی در شهسوار به دستور 66
متن سند:
از: نوشهر تاریخ:1 31 /5 /2537[]
به: 2ﻫ1 شماره: 1303/ ن ﻫ
0531
برابر اطلاع همکار اخیراً اعلامیهای در دو صفحه ماشینی شده پلیکپی تحت عنوان کشتار و خونریزی در شهسوار به دستور 66 بدون امضاء که ذیل آن نوشته شده تکثیر از فریاد شهید در شهسوار و خرمآباد شهسوار پخش که در این اعلامیه ضمن شرح مغرضانه و عاری از حقیقت چگونگی روی داد اخلالگرانه روز 23 /5 /37 شهسوار در مورد تعداد کشتهشدگان و زخمیشدگان غلّو نموده و یادآور شده که این کشتار را 66 از نوشهر هدایت کرده است. اقداماتی جهت شناسائی عاملین انجام گرفته و سرنخهائی نیز بدست آمده که نتیجه ضمن تقدیم عین اعلامیه متعاقباً به استحضار خواهد رسید. منشی
گوینده: آقای افسانی
گیرنده: حضرتی
ساعت: 30 /12
توضیحات سند:
1. امروز (31 /5 /57) امام خمینى پیامى به مردم آبادان فرستادند و مصیبت سوختن 377 نفر از اهالى این شهر را در سینما رکس به آنان تسلیت گفتند. در ابتداى این پیام آمده است: «من گمان نمىکنم هیچ مسلمانى بلکه انسانى دست به چنین فاجعه وحشیانهاى بزند جز آنان که به نظایر آن عادت نمودهاند و خوى درندگى و وحشىگرى آنان را از انسانیت بیرون برده باشد... آن چه مسلم است این عمل غیرانسانى و مخالف با قوانین اسلامى از مخالفین شاه که خود را براى حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ انداختهاند و با فداکارى از هممیهنان خود دفاع مىکنند به هر مسلکى باشند نخواهد بود. قرائن نیز شهادت مىدهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد که نهضت انسانى اسلامى ملت را در دنیا بد منعکس کند.» امام با اشاره به گفته شاه در مصاحبه اخیر مطبوعاتىاش با رسانههاى داخلى که «مخالفین من وحشت بزرگ را وعده مىدهند» و نیز حمایت رسانهها از این تحلیل (که با اظهار تأسفهاى پىدرپى و گردهمایىهاى فرمایشى در برخى از شهرها همراه بود) اضافه کردند: «در این مصیبت دلخراش شاه شاهکار بزرگى است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند و به بوقها و مطبوعات دست نشانده داخل و نفعطلب خارج دستور دهند که هر چه بیشتر براى اغفال مردم این جنایت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ایران نسبت دهند تا در خارج ملت حقطلب ایران را مردمى که به هیچ ضابطه انسانى و اسلامى معتقد نیستند معرفى نمایند.» (صحیفه امام، ج 3، صص 445 و 446)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 06 صفحه 101
