صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: اظهارات مهندس کشت‌کار درباره حزب ایران نوین

تاریخ سند: 10 مهر 1346


موضوع: اظهارات مهندس کشت‌کار درباره حزب ایران نوین


متن سند:

از: 20ﻫ 5 تاریخ:10 /7 /1346
به: 322 شماره: 20297 /20ﻫ 5
موضوع: اظهارات مهندس کشت‌کار درباره حزب ایران نوین
عطف به: 32773 ـ 321 ـ 6 /7 /46

کمیته سری که در حزب ایران نوین برنامه سیاسی حزب را طراحی می‌کند و سپس آن را به تصویب دفتر سیاسی حزب و یا شورای مرکزی می‌رسانند از سه نفر تشکیل شده که عبارتند از دکتر یگانه وزیر مشاور، دکتر رشتی نماینده مجلس، دکتر کلالی نماینده مجلس این سه نفر متفکر سیاسی حزب به شمار می‌روند که بعد از مرگ مرحوم منصور به دبیرکلی حزب انتخاب کردند به این سبب بود که خسروانی فاقد هرگونه اطلاع حزبی و اجتماعی است و از سازمان دادن تشکیلات حزب کاملاً عاجز است و عملاً اختیار امور داخلی حزب با دبیرکلی خسروانی در اختیار کمیته سه نفری مذکور می‌باشد. رابطه این کمیته اصلی با مقامات آمریکایی ابتدا به وسیله همسر دکتر کلالی انجام می‌شد که سالها در اداره اطلاعات آمریکا کار می‌کرده ولی بعداً بنا به مصالح سیاسی همسر او از این خدمت استعفا داده است البته در دوره‌ای که نامبرده عضو اداره اطلاعات آمریکا در ایران بوده همسر خود را با مقامات سیاسی آمریکا آشنا ساخته و چون خود دکتر کلالی و خانواده او در خراسان از زمان قدیم با سیاست‌های خارجی از جمله دیپلماسی انگلستان مربوط بوده‌اند راه نفوذ یافتن در سازمان‌های سیاسی خارجی را خوب می‌دانند. قدرتی که امروز دکتر کلالی در حزب ایران نوین دارد به مراتب از قدرت خسروانی دبیرکل و هویدا نخست‌وزیر بیشتر است و احترامی که نمایندگان مجلس برای دکتر کلالی قائلند به مراتب از نخست‌وزیر و خسروانی بیشتر می‌باشد و کراراً ثامنی،1 صائبی، جهانشاهی2 نمایندگان مجلس و عضو حزب گفته‌اند ریشه حزب ایران نوین را دکتر کلالی تشکیل می‌دهد و حزب ایران نوین از ناحیه هر سیاسی تقویت شود عامل آن سیاست هر چه باشد در حزب دکتر کلالی است روی این اصل ما کوشش می‌کنیم دکتر کلالی با ما نظر مساعد داشته باشد به دیگر ارگان‌های حزبی کاری نداریم. کمیته سه نفری مذکور نظریات خود را در دست دوم به معتمد وزیری3 معاون وزارت اطلاعات، دکتر کشفیان4 وزیر مشاور، مهندس معینی وکیل شاهرود، مهندس بلوری نماینده مجلس در میان می‌گذارند آنها هر یک دوستانی در شورای مرکزی دارند که تسلیم نظریات آنان می‌باشند و به اصطلاح دست سوم در فعالیت‌های سیاسی حزب به شمار می‌روند و در نتیجه هرچه کمیته سه نفری تصمیم بگیرند اکثریت شورای مرکزی آن را مورد تایید قرار می‌دهند و موضوع برکناری دکتر هدایتی از شورای مرکزی که حتی برای خود نخست‌وزیر غیر مترقبه بود به همین صورت عملی شده بود بدون اینکه کسی از وجود این کمیته سه نفری دقیقاً باخبر باشد نراقی‌پور که بیش و کم با دکتر کلالی در ارتباط است می‌گفت چندین بار از دکتر کلالی شنیده است که برای تغییر روسای انتخابی اظهار علاقه کرده است. دکتر کلالی گفته‌ است به دست آقای هویدا نظامی‌ها را از استانداری‌های مملکت کنار زدیم و کم کم باید نظامی‌های بی‌طرفی را در راس سازمانهای انتظامی قرار دهیم که تابع دستورهای حزبی باشند ولی از چه طریق این نظر را می‌خواهند عملی کنند معلوم نیست. درکمیته طرفداران امریکایی حزب گرچه از شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو5 طرفداری می‌شود ولی با دربار و افرادی مانند آقای علم، دکتر اقبال که وابستگی به دربار دارند نظر موافق اعلام نمی‌شود.
(پانزده نسخه برابر اصل تکثیر شد).
اصل در پرونده ح451 جلد 17
در پرونده خ - س بایگانی شود- 23 /7 /46
151

توضیحات سند:

1. محمدرضا ثامنى فرزند محمدابراهیم در سال 1297 در مشهد متولد شد. در دبیرستان کشاورزى کرج تا اخذ مدرک دیپلم تحصیل کرد و پس از آن به خدمات و کارهاى دولتى روى آورد. ثامنى ریاست کشاورزى بجنورد را عهده‌دار بود و در دوره‌هاى بیست و یکم و بیست و دوم مجلس شوراى ملى به عنوان نماینده مردم اسفراین و جوین وارد مجلس شد.
(اسامى و مشخصات نمایندگان مجلس شوراى ملى در 24 دوره قانونگذارى، ص 48).
2. ابوالفتح جهانشاهى، فرزند رضا در سال 1290 ﻫ ش در تهران متولد شد. وی که کارمند بانک کشاورزى بود در شعب کاشان، همدان، اهواز، قزوین، مشهد و تبریز به عنوان رئیس شعبه مشغول به کار شد. جهانشاهى نماینده دوره‌هاى 21 تا 23 از تبریز در مجلس شوراى ملى بود.
روزنامه اطلاعات، شماره11209، سال 1342
3. فریدون معتمد وزیری، فرزند مهدى در سال 1301 ﻫ ش در سنندج متولد شد. دوره ابتدایى را در دبستان اتحاد سنندج و امیر معزى تهران و مقطع متوسطه را در دبیرستان‌هاى شاهپور سنندج و دارالفنون تهران به پایان رساند و در سال 1321 دیپلم ادبى گرفت.
وی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران لیسانس حقوق و از دانشگاه ایندیانا دکترى گرفت و در سال 1331 به استخدام دادگسترى درآمد.
در سال 1335 به صندوق مشترک ایران و آمریکا منتقل شد. وى در سال 1336 با بورسیه تحصیلى کشور آمریکا و دکترى علوم ادارى گرفت. پس از مراجعت به کشور در دانشگاه تهران و مؤسسه علوم ادارى به تدریس پرداخت.
فریدون معتمدوزیرى در سال 1337 قصد ورود به ساواک را داشت که از نتیجه آن در پرونده چیزى ثبت نشده است. در انتخابات دوره 21 مجلس شوراى ملى نماینده مریوان و رئیس کمیسیون استخدام بود و در سال 1348 معاون ادارى و پارلمانى وزارت اقتصاد و در سال 1349 نماینده کمیته حفاظت در وزارت اطلاعات بود.
وی همچنین مشاور عالى بانک کشاورزى، معاون موسسه علوم ادارى، عضو انجمن فارغ‌التحصیلان آمریکا، معاون وزارت اطلاعات، معاون ادارى و پارلمانى وزارت صنایع و معاون، رئیس دانشگاه رازى، عضو شوراى عالى تاجگذارى، رئیس کمیته برنامه‌ریزى و رئیس کمیته هماهنگى جشن‌هاى 2500 ساله، عضو انجمن بین‌المللى حقوق، عضو انجمن حقوقدانان آمریکا، عضو هیئت نمایندگى ایران در کنفرانس‌هاى R-C-Dو Cento، عضو باشگاه شاهنشاهى، عضو هیئت امناى دانشکده کشاورزى رضائیه و رئیس کمیته اطلاعات و انتشارات شوراى عالى تاجگذارى بود.
فریدون معتمد وزیرى در احزاب ملیون، ایران نوین و رستاخیز عضویت داشت و در حزب ملیون معروف به گروه اتازونی‌ها که گرایش به سیاست آمریکا داشتند، بود. وی از محمدرضا پهلوى نشان‌هاى درجه 3 اصلاحات ارضى، درجه 3 همایون، درجه 3 تاج و نشان جشن‌هاى 2500 ساله را دریافت کرد. وی در سال 1385 در آمریکا درگذشت.
4. محمود کشفیان، فرزند ابوالقاسم [آقاجان] در 1309 ﻫ ش در تهران تولد یافت‌. وی از دانشگاه تهران در رشته‌ی حقوق سیاسی فارغ‌التحصیل و سپس از دانشکده‌ی حقوق شهر پاریس موفق به اخذ درجه‌ی دکترای اقتصاد شد اواخر سال 1329ش به فرانسه رفت و در اواخر پاییز 1332 به ایران مراجعت کرد. او عضو اتحادیه‌ی دانشجویان ایرانی در فرانسه بود و مشاغل زیر را تا تصدی وزارت مشاور در کابینه‌ی هویدا برعهده داشت: مشاور وزارت اقتصاد، مشاور شورای عالی اقتصاد، رئیس کل بررسی‌های اقتصادی در شورای عالی اقتصاد، عضو هیأت مدیره و رئیس شرکت بیمه‌، معاون وزارت کار، استاد دانشکده‌ی بازرگانی‌، قائم‌مقام دبیر کل شورای عالی اقتصاد، عضو هیأت مدیره و قائم‌مقام شرکت بیمه ایران‌، وزیر راه در کابینه‌ی حسنعلی منصور و وزیر مشاور و دبیر کل سازمان امور اداری و استخدامی کشور در کابینه‌ی هویدا. در یکی از اسناد ساواک آمده که او عضو سازمان سیا بوده و خانمش آمریکایی و در سفارت آمریکا اشتغال داشته است‌. او علاوه بر آنکه از مؤسسین کانون مترقی بود، عضو هیأت اجرایی حزب ایران نوین نیز بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ممنوع‌الخروج شد.
سالنامه کشور ایران‌، 1353 ش‌، ص 648
(اسناد ساواک‌ - پرونده‌ انفرادی)
5. فرح دیبا (پهلوى)، در مهرماه سال 1317 ﻫ ش از پدری آذربایجانى به نام سهراب و مادری گیلانى به نام فریده قطبى گیلانى، در بخارست پایتخت رومانى به دنیا آمد. پدر فرح، سهراب دیبا افسر ارتش بود که هنگام تولد فرح براى انجام مأموریتى در رومانى، که در آن زمان رژیم سلطنتى داشت، به سر مى‌برد. فرح در کودکى پدر را از دست داد و با مادرش راهى تهران شد. در تهران تحت سرپرستى مادر با مراقبت و حمایت دایی‌اش بزرگ شد.
تحصیلات خود را در تهران ابتدا در مدرسه‌ی ایتالیایی‌ها (مدرسه‌ی خواهران کاتولیک) و سپس مدرسه‌ی ژاندارک و دبیرستان رازى به انجام رساند و براى ادامه‌ی تحصیل به فرانسه اعزام و در رشته‌ی معمارى مشغول تحصیل شد. ضمن تحصیل، با گروه‌هاى دانشجویان ایرانى مقیم فرانسه، که در آن زمان بیشتر گرایش‌هاى چپى داشتند آشنا شد. پسردایى او رضا قطبى هم در میان این دانشجویان بود و روابط نزدیک بین آن دو، بالطبع در گرایش و کشش او به سمت این فعالیت‌ها بى‌تأثیر نبود.
فرح هنگام تحصیل در پاریس، از نظر تأمین هزینه‌ی تحصیل و اقامت خود در پاریس در مضیقه بود و تحت تأثیر شرایط محیط زندگى خود و رواج افکار و عقاید کمونیستى در فرانسه‌ی آن روز گرایش‌هاى چپى پیدا کرد، به طورى که احسان طبرى ـ از رهبران حزب توده بعدها در کتاب «کژراهه» خود نوشت: « در حوزه‌هاى حزب توده در پاریس نیز حضور مى‌یافت. دوستان او نیز همه گرایش‌هاى چپى داشتند و پسردایى فرح، رضا قطبى، که او هم در پاریس تحصیل مى‌کرد به گروههاى چپ پیوسته بود. فرح اولین ملاقات خود را با شاه در یک مجلس پذیرایى که از طرف سفارت ایران در پاریس ترتیب داده شده بود خوب به خاطر مى‌آورد. ... دو ماه بعد از این ملاقات، فرح براى گذراندن تعطیلات تابستانى به تهران آمد و عمویش اسفندیار دیبا که در آن موقع در دربار کار مى‌کرد، او را براى گرفتن یک بورس تحصیلى به اردشیر زاهدى معرفى کرد. اردشیر زاهدى که در آن موقع داماد شاه بود، دفترى در دربار داشت و ضمن سایر کارها به امور دانشجویان ایرانى در خارج هم رسیدگى مى‌کرد. اردشیر زاهدى از قیافه و هیکل متناسب و طرز صحبت این دختر خیلى خوشش آمد و او را براى همسرى شاه مناسب تشخیص داد. فرداى همان روز شهناز دختر شاه و همسر اردشیر زاهدى هم فرح را دید و پسندید و تمام داستان از همین جا آغاز شد. و طى یک ضیافتى که شهناز و اردشیر زاهدى برپا کردند وسیله‌اى به دست آمد تا با هم بیشتر آشنا شوند و با یکدیگر به گفتگو پرداختند ... مراسم ازدواج بعد از ظهر دوشنبه 29 آذرماه 1338 برگزار و در همان شب مجلس شام و ضیافت باشکوهى در کاخ گلستان منعقد گردید.» فرح که از خانواده‌ای متوسط به دربار راه یافته بود به زراندوزی و اشرافی‌گری پرداخت. وی که شیفته و مفتون فرهنگ غرب و فاقد هرگونه هویت ملی و دینی بود با ورود به دربار به عقده گشایی پرداخت. خریدهای مجلل او از مغازه‌های پاریس، برگزاری جشن‌های مسرفانه، برپایی جشن تاجگذاری و جشن هنر شیراز نمونه‌ای از تمام واقعیت بود. عمده کارهای او مدرن‌گرایی از نوع مبتذل و تقلید از نمادهای غربی و تبلیغ و اشاعه بی‌بند و باری بود که جامعه را به سوی انحطاط می‌برد.
فرح بعد از مرگ شاه هرگز درباره‌ی میزان ثروت و ارثیه‌اى که به او رسید سخنى بر زبان نیاورد، ولى با کمترین تخمین، دارایى او به ده‌ها میلیون دلار بالغ مى‌شود. وى در یک خانه‌ی مجلل در شرق آمریکا زندگى مى‌کند و ویلایى نیز در جنوب فرانسه دارد، ولى غالبا در آمریکا به سر می‌برد و سالى یکى دوبار هم براى گردش و تفریح و خرید به فرانسه مى‌آید. پسر کوچک فرح علیرضا و دخترش لیلا خودکشی کرده‌اند و فرحناز با وی زندگی می‌کند. او با پسر بزرگش رضا پهلوى رفت و آمد زیادى ندارد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با همکاری ارتشیان متواری، جبهه نجات به رهبری علی امینی، نهضت مقاومت ملی به رهبری شاپور بختیار ... تلاش گسترده‌ای برای راه‌اندازی نمود. اما عدم موفقیت جریان‌های ضدانقلاب وی را مأیوس و ناامید نمود.
رک: زنان دربار به روایت اسناد، فرح پهلوی ،3 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی

منبع:

کتاب عطاءالله خسروانی به روایت اسناد ساواک صفحه 260


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.