تاریخ سند: 14 آبان 1357
موضوع: ارسال جزوات کمونیستی
متن سند:
از17/ﻫ تاریخ: 14 /8 /1357
به: 312 شماره: 5148/ﻫ 1
موضوع: ارسال جزوات کمونیستی
اخیراً دو طغری پاکت از طریق پست برای محمد نبوی منش دبیر دبیرستان ابن سینا و علی مظفری فرش فروش ارسال گردیده است.
نظریه شنبه: پاکات مزبور مشکوک به نظر میرسند.
نظریه سهشنبه: پاکتهای مورد بحث جزواتی تحت عنوان " آیا به راستی خمینی دموکرات و ضد امپریالیسم است؟ " میباشد و در آن ضمن مردود ساختن اسلام و پهلویسم به این نتیجه رسیده که تودههای مردم ستمکش سرانجام از طریق برپا کردن انجمنهای انقلابی سرنوشت خویش را انتخاب خواهند کرد و اشاره نموده خمینی هم بهتر از کاشانی1 و بروجردی2 نیست و بایستی مارکسیستهای انقلابی هر چه زودتر این توطئهای را که در حال تکوین است افشا سازند و به طور خلاصه نتیجه گرفته که در این میان پیروزی با کمونیستها خواهد بود. ضمناً علی مظفری و محمد نبوی منش دارای سوابقی میباشند و از توزیع پاکات مزبور جلوگیری گردیده و عین یک نسخه آن بالاشه پاکت مربوط جهت استحضار به پیوست ایفاد میگردد. پیکان
نظریه چهارشنبه: مظفری و نبوی منش از عناصر فعال و افراطی مذهبی میباشند. ثابت
نظریه 17/ﻫ: نامبردگان از عناصر افراطی مذهبی و ضد رژیم میباشند.
توضیحات سند:
_
1. آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی، فرزند سید مصطفی در سال 1264 ﻫ ش در تهران متولد شد. پدر ایشان شهید آیتالله سید مصطفی کاشانی از علمای بزرگ و مبارز و اساتید حوزه علمیه نجف بود که در انقلاب 1920 عراق از پیشوایان نهضت به شمار میرفت. وی در سال 1280 و در سن 16 سالگی همراه پدر به نجف اشرف عزیمت کرد و در آنجا مشغول تحصیل شد. در نجف علاوه بر استفاده از درس پدر از استادان درجه اول دیگری چون حضرات آیات: محمدتقی شیرازی، آخوند خراسانی و میرزا حسین خلیلی بهره برد و در سن 25 سالگی به مقام اجتهاد رسید. در سال 1285 به عنوان مشاور آیتالله خراسانی سهم مهمی در تهیه اعلامیههای مشروطه داشت. وقتی انگلیسیها به عراق حمله کردند، در منطقه کوتالعماره حدود 18 ماه علیه متجاوزین جنگید. در سال 1920 آیتالله کاشانی با کمک مراجع دیگر جمعیت اسلامی عراق را تشکیل داد و برای مبارزه با سلطه انگلیس در عراق دست به انقلابی زد که به انقلاب 1920 عراق مشهور شد. پس از آن به ایران آمد و مبارزات خود را در ایران علیه انگلیس ادامه داد. پس از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، توسط متفقین بازداشت شد و یک سال در اراک، رشت و کرمانشاه زندانی گردید. آیتالله کاشانی هیچگاه از مسائل جهان اسلام غافل نبود، از این رو در سال 1326 شمسی که تأسیس دولت غاصب اسرائیل اعلام گردید، اعلامیهای خطاب به مسلمانان جهان صادر کرد و مسلمانان را جهت مخالفت دعوت به تظاهرات و اعتراض نمود و از آنان خواست تا تمام کوشش خود را برای ریشه کن کردن این غده سرطانی به کار گیرند و خود نیز در تهران با بیش از سی هزار نفر به تظاهرات پرداخت. پس از آزادی باز هم به مبارزه خود ادامه داد و به همین دلیل در زمان قوامالسلطنه دوباره دستگیر و 18 ماه به قزوین تبعید شد. بعد از ترور شاه و متهم کردن کاشانی به دست داشتن در این ترور در 15 خرداد 1327 به قلعه فلکالافلاک خرم آباد و پس از مدتی نیز به لبنان تبعید شد که 18 ماه به طول انجامید. پس از بازگشت از لبنان در سال 1329 به نمایندگی از مردم تهران، به مجلس راه یافت و رهبری نیروهای مذهبی را در مجلس پانزدهم به عهده گرفت. از جمله اقدامات آیتالله کاشانی، جلوگیری از انعقاد قرارداد گس گلشائیان و متحد کردن نیروهای مذهبی و ملی برای ملی شدن نفت در مجلس شانزدهم بود. در آن زمان رهبری گروه ملی را دکتر مصدق بر عهده داشت. مصدق اعلام کرده که قرارداد دارسی و قرارداد 1933 را به رسمیت نمیشناسد و در روز 20 مهر 1329 دولت را استیضاح کرد و روز 4 آذر همان سال پیشنهاد ملی شدن نفت مطرح شد. در این هنگام آیتالله کاشانی به حمایت از مصدق پرداخت تا سرانجام در 24 اسفند 1329 نفت ملی شد و در 29 اسفند همان سال به تصویب سنا رسید. با روی کار آمدن قوام و برکناری مصدق در 25 تیر 1331 آیتالله کاشانی اعلام کرد اگر قوام ظرف 48 ساعت کنار نرود، اعلام جهاد خواهد کرد. در پی این سخن، روز 30 تیر مردم به خیابانها ریختند و شاه سریعاً قوام را برکنار کرد و مصدق روی کار آمد. پس از واقعه سیتیر 1331 و روند خاص حکومت جبهه ملی و سیاست های متضاد آن، بین آیتالله کاشانی و دکتر مصدق اختلافاتی روی داد که منجر به جدائی گردید. پس از کودتای 28 مرداد 1332 و قرارداد استعماری کنسرسیوم، علیه دولت و عاقدان قرارداد بیانیهای صادر و پس از دستگیری فدائیان اسلام به دادگاه نظامی احضار و حکم اعدام وی صادر گردید که البته تلاش و کوشش علمای بزرگ، به خصوص مرحوم آیتالله بروجردی، موجب لغو حکم مزبور شد. اما شیوه و شگرد ساواک و دربار باعث منزوی گردیدن ایشان شد و از سوی دیگر روشهای غیراصولی و شایعه پراکنی و تحریف حقایق از سوی به اصطلاح ملیون، بر این انزوا افزود. بعد از کودتای 28 مرداد 1332 که منجر به برکناری مصدق شد، آیتالله کاشانی که میدید دوباره رابطه با انگلیس شروع شده، به مبارزه با انگلستان پرداخت و در سال 1335 دستگیر و زندانی شد. حضرت امام خمینی (ره) در مورد مرحوم آیتالله کاشانی که چندین سال اداره بزرگترین حوزه علمیه در تهران را بر عهده داشت، فرمودهاند : «آقای کاشانی از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار. آن وقت البته انگلستان بود، مبارزه با او. در ایران هم که آمدند، تمام زندگیشان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را میشناختم». آیتالله کاشانی در 23 اسفند 1340 به دیار باقی شتافت و در جوار مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به خاک سپرده شد. ر.ک: روحانی مبارز آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379
2. آیتالله العظمى سیدحسین بروجردى، فرزند سید علی طباطبایی در سال 1254 ﻫ ش در بروجرد متولد شد. تحصیلات خود را در مکتب شروع کرد و سپس به مدرسه نوربخش بروجرد منتقل شد و از آنجا به حوزه علمیه بروجرد رفت و صرف و نحو، بدیع، عروض، منطق و فقه و اصول را فرا گرفت و براى ادامه تحصیل به حوزه علمیه صدر اصفهان رفت و از محضر میرزا جهانگیر خان قشقایى، سید محمد باقر درچهاى و میرزا کلباسى و محمد تقى مدرس کسب فیض کرد.
او در سال 1281 براساس درخواست والد خود پس از نه سال تحصیل در اصفهان به بروجرد مىرود و در سال 1282 به نجف اشرف جهت ادامه تحصیل عزیمت مىنماید. سید حسین در 36 سالگى در حوزه نجف مشهور شد و چنان موقعیتى پیدا نمود که در معابر و مدارس مورد توجه عام و خاص قرار گرفت و حوزه درسى او بسیار باشکوه برگزار مىشد. او از سال 1282 تا سال 1289 در نجف اشرف بود و باز به تقاضاى والد خود در سال 1289 به بروجرد حرکت کرد که در سال 1290 پدر او رحلت فرمودند و مرگ پدر باعث شد که دیگر به نجف نرود و در بروجرد بماند. 12 سال در بروجرد مشغول تربیت طلاب شد و در سال 1304 بعد از مرگ فرزند خود جهت مسافرت عازم مشهد شد. در برگشت به قم رفت و به گرمى از طرف آیتاللّه حائرى و حوزه علمیه قم تکریم شد و به دعوت فضلای قم شروع به مباحثه کرد، ولى با پیگیرى مردم بروجرد پس از یکسال و نیم توقف در سال 1306 به بروجرد بازگشت. سپس به مکه مشرف شد و پس از مراجعت به تهران رفت و از آنجا برای بار دوم عازم مشهد شد و پس از 7 ماه توقف مجددا به بروجرد بازگشت و تا سال 1319 در آنجا ماند. در سال 1320 پس از رحلت آیتالله حائرى به درخواست علما و اهل علم ایشان به قم رفتند و خلأ وجودى آیتالله حائرى را پر نمودند. با درگذشت مرحوم آیتالله قمى آیتاللهالعظمی بروجردى مرجع تقلید جهان تشیع شدند و ایشان نسبت به گسترش حوزه علمیه قم توجه وافرى داشت و آنرا بیش از گذشته گسترش داد و مکتب فقهى خاص و مکتب علم رجال را پایهگذارى نمود. مرحوم آیتالله العظمی بروجردى از روحانیونى بود که با سلطنت رضاشاه مخالفت مىکرد و در دوره سلطنت محمدرضا شاه با بسیارى از اقدامات رژیم نظیر لایحه اصلاحات ارضى مخالف بود و تلاش مىکرد تا به وسیله نامه و پیامهاى ارسالى از خلافکاریهاى رژیم شاه نسبت به حریم اسلام جلوگیرى نماید. او در مواردى نیز تقیه میکرد و مبارزه با رژیم شاه را به فرصت مناسبترى موکول مینمود. سرانجام پس از یک عمر خدمت به اسلام و مسلمین آیتاللهالعظمی بروجردی در دهم فروردین 1340 ﻫ ش ـ (12 شوال 1380 ﻫ ق) رحلت فرمودند.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان هرمزگان - کتاب 4 صفحه 144
