صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: سازمان توفان

موضوع: سازمان توفان


متن سند:

از: ۳۱۵
به: عرض می‌رسد
موضوع: سازمان توفان

در سال ۱۹۶۴ عده‌ای از سازمان انقلابی حزب توده بریده و به فکر ایجاد سازمان جداگانه‌ای افتادند. علت اصلی این انشعاب را بایستی عدم رضایت کادر از رهبران خود که عبارت بودند از مهدی تهرانی، خسرو نراقی، فرازی، توکلی، سیاوش پارسانژاد، رحمت رمضانی خسروی، فولادی، کوروش لاشائی ذکر نمود و افراد دیگری مانند مجید زربخش، محمود رفیع، دکتر نیرومند، تقی کاتبی، جمشید انور، دکتر قدیمی، بعداً جزو کادر فعال و احتمالا رهبری قرار گرفتند.
منشعبین عبارت بودند از ثریا پور. رضا ذوالنور. على سعادتی و عضدی. این سازمان جدید پس از چندی مبادرت به انتشار نشریه‌ای به نام توفان۱ نمود که در ذیل آن عبارت بنیان گذار شادروان فرخی۲ یزدی دیده می‌شد. در صورتی که بوجود آورندگان سازمان جدید دارای عقاید مارکسیست لنینیستی و طرفدار سیاست و‌ایدئولوژی پکن بودند ولی ترجیح دادند که نشریه توفان تنها گویای زبان مارکسیستی نباشد بلکه به سبکی باشد که کلیه نیروها را به آن معتقد نماید و بدین وسیله این گروهها را دور هم گرد آورد. لذا بدین دلیل بود که مقالاتی درباره دکتر مصدق و حضرت علی (ع) در آن برشته تحریر در‌آمده بود. ولی تدریج تغییراتی صورت گرفته و نشریه مورد بحث به عنوان ارگان سازمان مارکسیست لنینیستی معرفی گردید. و پس از پیوستن قاسمی. سخائی فروتن به این سازمان نوین این نشریه نیز از لحاظ مطالب‌ایدئولوژیکی قویتر گردید. رضا ذوالنور که یکی از افراد باسواد و سخن گویان این سازمان بود زندگی شخصیش بی‌برنامه بود یعنی اشتیاق وافری بخواب داشت و در منزلش اکثر اوقات را به بازی ورق می‌گذراند و فعالیت چشمگیری در بین دانشجویان جهت توسعه و گسترش سازمان مبذول نمی‌داشت لذا وی را کنار گذاشتند ولی ذوالنور درباره اخراجش اظهار داشت چون به قشر روشنفکر بی‌اعتماد گردیده و معتقد است که این قشر به هیچ وجهی نمی‌تواند انقلاب کارگری نماید لذا بهتر دانستم که کناره گیری کنم. تعداد اعضاء سازمان جدید در سایر کشورها قلیل بوده و مثلا در ایتالیا فقط منصور شاه حسینی نامی را می‌توان یاد کرد. کلیه تماس‌ها از طرف سازمان مرکزی گروه جدید دیکته می‌شد و علنا دستور داده بودند که حملات شدیدی به سازمان انقلابی وارد‌اید یکی از رابطین فعال سازمان جدید مهرداد آدرم بوده است. آدرم که فعالیت شدیدی در ( ) کرده بود توانسته بود که به کمیته مرکزی سازمان توفان راه پیدا کند. باید اذعان نمود که مرکز فعالیت‌های توفان در آن زمان () بوده و افرادی مانند فریدون مغتنمی، ثریا ثریا پور را می‌توان به عنوان نمونه ذکر کرد. بعد از مدتی افرادی مانند جفرودی و محمد کلاهدوزیان که نسبتی هم با على سعادتی دارد به طرف سازمان توفان جلب گردیدند. چنانچه استنباط می‌گردد رابط جفرودی و کلاهدوزیان با سازمان توفان علی سعادتی بوده است. على سعادتی همیشه در صدد بود که در نزد کمیته مرکزی سازمان شخص فعالی شناخته شود و در ضمن با سایرین طوری وانمود می‌کرد که در ردیف کملین قوم قرار دارد و از خیلی مطالب آگاه می‌باشد . و همیشه می‌خواست که به نزدیکان خود مانند رحمانی و کلاهدوزیان و کسان دیگری که زیاد به ‌امور سیاسی علاقمند نبودند مثل ناصر لیراوی، رضا فیلی، خسرو نبیل‌زاده حالت بزرگی داشته باشد و حتی مایل نبود این افراد رشد سیاسی نمایند که از نظر تشکیلاتی هم سطح وی و یا بالاتر قرار گیرند.
در حدود ۴ سال قبل محمد کلاهدوزیان و حسین رحمانی با اتومبیل به ایران‌آمده و کلاهدوزیان مقداری جزوات چاپ پکن و نشریات سازمان توفان را با خود به همراه داشته است. کلاهدوزیان در بجنورد اقامت می‌گزیند و حسین رحمانی به مشهد می‌رود. کلاهدوزیان بعد اظهار داشته که حال من در بجنورد بسیار خوب است و چنین استنباط می‌گردد منظور وی فعالیت سیاسی بوده. کلاهدوزیان در این موقع ازدواج نموده و به اتفاق همسرش ایران را به سوی آلمان غربی (مونیخ) ترک می‌نماید. کلاهدوزیان قبلاً مصمم بود با لیلا خواهر زن سعادتی ازدواج نماید که سعادتی مانع از این ازدواج می‌گردد.
همسر علی سعادتی به نام زهل نصرتی می‌باشد که به اتفاق خواهرش لیلا به آلمان می‌روند و چون دارای افکار دست چپی بودند مورد توجه سازمان توفان قرار می‌گیرند و به علت این که بهتر بتوانند از نشریات حزبی استفاده نمایند و سواد فارسی کافی نداشتند، سازمان ۲ نفر به اسامی رحمانی و ذوالنور به آنها معرفی می‌کند که به زبان فارسی آشنایی کامل پیدا نمایند. زهل پس از چندی با علی سعادتی ازدواج نموده و لیلا نامزد محمد رجائیان می‌گردد که باز علی سعادتی از این عمل ممانعت به عمل می‌آورد. ضمناً سعادتی با رجائیان نسبتی نیز دارند. دو سال قبل همسر کلاهدوزیان مریض می‌شود و او را به ایران می‌فرستند و کلاهدوزیان تابستان همان سال به ایران‌آمده و در ایران اقامت می‌گزیند و در دانشگاه ملی ثبت نام می‌نماید. در یک میهمانی که در منزل کلاهدوزیان ترتیب یافته بود و برادر سعادتی حسن سعادتی که افسر وظیفه می‌باشد اظهار می‌دارد مطالبی درباره فیروز فولادی در ۱۶ آذر خوانده‌ام. شانزدهم آذر گاهگاهی بدستم می‌رسد. یکی دیگر از شرکت کنندگان در میهمانی مذکور جفرودی بوده است.
جفرودی به علت عدم موفقیت در تحصیل در آلمان تابستان گذشته به ایران وارد گردیده و در استانبول مدتی میهمان فریدون شکوری بوده است.
محمد رجائیان تمایل زیادی داشت که به گروه توفان بپیوندد ولی همیشه سعادتی مانع از این عمل می‌گردید. لذا رجائیان به طرف گروه و توده انقلابی سوق داده شد و گویا در سازمان انقلابی سیاوش پارسانژاد رابط وی بوده است. رجائیان از طرف سازمان دانشجویان ترکیه مأموریت پیدا می‌کند که دانشجویان را جهت کار به آلمان ببرد.
رجائیان پس از بازگشت از آلمان فعالیت شدیدی از خود نشان می‌داد و از جمله کسانی را که تحت تأثیر قرار داده بود نریمان گیورگی و چنگیز داورپناه بودند. چنگیز داودپناه از طرفداران سازمان توفان بود و حتی قرار شد که او خود را هیأت کارداران انجمن دانشجویان استانبول و کنفدراسیون کاندیدا شود. بعد از آن که به کنگره کنفدراسیون رفت توفانی‌ها با وی تماس گرفتند ولی معلوم شد که وی صد در صد با سازمان انقلابی همبستگی فکری دارد.
از افرادی که سمپات توفان بودند و در استانبول مقیم بودند علی شفیق فرد و فرخ ملک‌زاده را می‌توان نام برد توفان توانست پس از مدتی تبلیغات فعالیت‌های خود را گسترش داده و حوزه‌هایی بوجود آورد. در یکی از این حوزه‌ها جعفر هرمز و حسن خسروشاهی قرار داشتند. معمولاً طرح حوزه بندیها از طرف سازمان توفان تعیین و مشخص می‌گردید. این حوزه‌ها عمر زیادی نداشتند یکی پس از دیگری تشکیل می‌شد و خود بخود از بین می‌رفت. مثلا على شفیق فرد سعی نمود که یک حوزه مخفی تشکیل دهد و با گرد آوردن صمد کافی ایرانی. بنی هاشمی و چند نفر دیگر این حوزه را تشکیل داد ولی پس از چندی همان طور که قبلاً اشاره شد از بین رفتند.
اکنون در ترکیه فریدون شکوری، مرزبان و جعفر هرمز با یکتایی در مونیخ در تماس می‌باشند حتی شکوری که سال گذشته برای کار به آلمان رفته بود در منزل مرزبان زندگی می‌کرد.
یک قطعه از عکس مذکور را به اینجانب تحویل گردید. آیرم ۲۲۳۱۵/۶/۵۰
مهدی خان‌بابا تهرانی در ۲۹۹۴۵ بایگانی شود.
۲۰/۴/۵۰

توضیحات سند:

۱-طوفان صاحب‌امتیاز محمد فرخی یزدی بود. از اسفند ۱۳۶۰ به بعد، در دو دوره جمعۀ ۴۱ شماره منتشر شده این مجله ظاهراً شکل روزنامه داشت. نویسندگان و همکارانش: ملک الشعراء بهار - عبدالحسین هژیر – سید عبدالرحیم خلخالی - على جواهر کلام - مصطفى سرمد - ابوالقاسم سحاب بودند.
۲- محمد فرخی یزدی شاعر، روزنامه نگار، سیاستمدار معاصر فرزند ابراهیم یزدی در سال ۱۳۰۶ قمری در یزد متولد شد. تحصیلات مقدماتی را آغاز و سپس وارد مدرسه مرسلین انگلیس‌ها شد. در ۱۵ سالگی در شعری انتقادی که باعث اخراجش از مدرسه شد. فارسی و مقدمات عربی را تکمیل نمود. برای‌امرار معاش به کارگری پرداخت. فعالیت‌های سیاسی خود را با ورود به حزب دمکرات در اوان مشروطیت آغاز نمود. حاکم یزد دستور زندانی شدن وی را داد. بعد از اعتراض مشروطه خواهان، پس از دو ماه آزاد شد. در سال ۱۳۲۸ قمری به تهران‌آمد و اشعاری در وصف آزادی و مبارزه با استبداد سرود و در جراید به چاپ رساند. با انتشار اشعارش مورد تعقیب انگلیس‌ها قرار گرفت، به بغداد و سپس کربلا و از آنجا به موصل رفت.‌ اما در این مسیر همواره به صورت مخفی زیست، تا به ایران بازگشت. روزنامه طوفان را در سال ۱۳۰۰ در تهران منتشر نمود. انتشار این نشریه علیه رضاخان و حکومتگران مستبد بود.‌ اما پس از مدتی مورد تعقیب قرار گرفت. و به بهانه بدهکاری وی را دستگیر و در زندان قصر محبوس نمودند. به دستور رضاخان از هر گونه‌امکانات محروم بود. روزی در غذای وی سم ریختند تا بدین وسیله او را به قتل برساند، اما فرخی متوجه شد و از خوردن غذا سرباز زد. پس از‌اندکی در بیمارستان زندان مورد آزار و شکنجه قرار گرفت و در شهریور ۱۳۱۸ به دلیل نامعلومی چشم از جهان فرو بست. دایره المعارف بزرگ زرین، تهران، ج ۲، ص ۱۱۷۰

منبع:

کتاب چپ در ایران به روایت اسناد ساواک / کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا صفحه 343




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.