تاریخ سند: 13 آذر 1341
موضوع: نامه سرهنگ کیومرث صالح به اللهیار صالح
متن سند:
شماره: 9130/م الف11 تاریخ:13 /9 /1341
موضوع: نامه سرهنگ کیومرث صالح به اللهیار صالح
گزارش مأمور ویژه نیکخواه عیناً به استحضار میرسد:
در سفر اخیر به تهران روزی به دیدن آقای اللهیار صالح رفتم و ضمن صحبت موضوع سختگیری جناب آقای سید جلالالدین تهرانی1 استاندار خراسان با آقای طاهر احمدزاده به میان آمد و آقای اللهیار صالح از من راجع به آقای احمدزاده سئوال کردند و گفتند که آقای سید جلالالدین تهران ی با من دوست بوده و هر وقت به تهران میآیند تلفناً با من تماس میگیرند و در چندی قبل من به آقای تهرانی گفتم شما که دم از دوستی میزنید پس چرا آقای احمدزاده را که از طرفداران ما در خراسان میباشد اذیت میکنید و او را زندانی نمودهاید. آقای استاندار در جواب گفتند که این موضوع ربطی به کار من ندارد و طبق اطلاعاتی که به سازمان امنیت رسیده بود، آقای احمدزاده شبی در سفارت افغانستان در مجلسی شرکت داشته و در آن مجلس یک نفر از اتباع شوروی نیز حضور داشته و ساواک او را به جرم جاسوسی دستگیر کرده است.
ضمناً آقای اللهیار صالح نامهای را که سرهنگ کیومرث صالح، پسرعموی ایشان نوشته بود قرائت و در قسمتی از آن سرهنگ صالح قید نموده بود (که من تلفناً با آقای سید جلالالدین تهرانی مذاکره و ایشان گفتند وقتی که من برای شرکت در جلسه استانداران به تهران رفتم، خودم با آقای اللهیار صالح صحبت خواهم کرد. البته این قسمت از نامه را آقای صالح بدین جهت قرائت نمود که مقیاس دوستی خود را با آقای تهرانی نشان دهد.)2
رونوشت به بایگانی داده شد، در پرونده سه نفر اشخاص مذکور گذارده شود. علیهذا این پرونده فعلاً اقدامی ندارد. باقری 28 /9
توضیحات سند:
1. سید جلالالدین تهرانى فرزند حاج میرزا سید على شیخالاسلام در سال 1272ش در تهران به دنیا آمد. پدرش شیخالاسلام مرندی نام داشت که در دربار قاجار دارای موقعیت و مقام و منزلت بود.
از 5پنج سالگی به تحصیل مشغول شد. مدتی در دبستان تربیت درس خواند و مدتی نیز در دوره حکومت احمدشاه، طلبه علوم دینى بود. او که به واسطه تحصیل در علم ریاضی و نجوم و دایر نمودن رصدخانهای در منزل خویش، به شهرت رسیده و به منجم تهرانی معروف بود و با شهید آیتالله سیدحسن مدرس(ره) نیز ارتباط داشت، در 16 مهر 1307 و در جریان دستگیرى شهید مدرس، بازداشت و به نظمیه منتقل شد.
انتشار نشریه سالانه «گاهنامه»، یکی از فعالیتهای او بود.
در سال 1313ش، در جریان مقابله رضاخان با روحانیت، او نیز از کسوت روحانیت خارج شد و از طرف دولت، به بلژیک و فرانسه فرستاد شد و ضمن تحصیل در دانشگاه بروکسل و اخذ دکترا، مدتى در همان دانشگاه، به تدریس پرداخت.
وی در سال 1325 به ایران مراجعت نمود و به کارهاى دولتى پرداخت . در سال 1326 در کابینه قوامالسلطنه وزیر مشاور و معاون پارلمانى گردید و پس از آن در کابینههاى ساعد و على منصور، وزارت پست و تلگراف را به عهده داشت و در سال 1330 از سوى دکتر مصدق به نیابت تولیت آستان قدس رضوى و استاندارى خراسان منصوب گردید. پس از کودتای 28 مرداد 1332ش، از بهمن 1332 تا بهمن 1336 وزیرمختار و سپس سفیر کبیر ایران در بلژیک بود و پس از آن، در مهر 1337 از تبریز به عنوان سناتور انتصابى شاه راهى مجلس سنا شد و در دوره سوم این مجلس (فروردین 1339 تا اردیبهشت 1340) هم در آن مجلس فعالیت مىکرد و طرفدار سیاست استعمارى انگلیس بود. سیدجلالالدین تهرانی، روابط بسیار نزدیکى با شاه داشت و در جلسات هفتگى که در منزلش تشکیل مىشد، بسیار از شاه تمجید مىکرد. برگزارى جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى را تأیید مىکرد و از روحانیون به بدى سخن مىگفت؛ اما کنار آمدن با آنها را براى رسیدن به اهداف ضرورى مىدانست. در اسناد ساواک، وى فردى بدخلق و بىتدبیر و در عین حال مخالف و ضد دولت و معتقد به نظام شاهنشاهى معرفى شده است.
وی از جمله سناتورهائی بود که به کابینه هویدا رأى کبود داد و پس از اتمام دوره سناتورى نیز، دیگر شغلى به او داده نشد تا آن که در 23 دى ماه 1357 به سمت رئیس شوراى سلطنت انتخاب شد و شرایط را براى خروج شاه از ایران فراهم آورد و پس از چندى براى دیدار با امام خمینی(ره) به پاریس رفت. در آنجا پس از استعفاء از ریاست شوراى سلطنت و غیرقانونى خواندن آن شورا، موفق به دیدار با رهبر انقلاب در نوفل لوشاتو شد.
وى که قبلاً کلیه اموال خود از جمله محل سکونتش را در سه راه امینحضور خیابان رى، وقف آستان قدس رضوى کرده بود، دیگر تا آخر عمر به ایران بازنگشت. سیدجلالالدین تهرانى در سال 1366 در پاریس درگذشت و جنازهاش پس از انتقال به ایران، به خاک سپرده شد. (اسناد ساواک . پرونده انفرادی)
2. پس از یک دوره تلاش و مجاهدت و مقاومتی که از سوی علماء و مراجع معظم تقلید صورت گرفت، در نهایت هیئت دولت در جلسه مورخه 8 آذرماه سال 1341، تصویبنامه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را ملغی کرد. آقای فلسفی در این روز (13 /9 /41) در سخنرانی مسجد ارک، ضمن اشاره به این موفقیت، گفت: «دین مال ملت است و باید در حفظ آن بکوشد و نگذارد که کسی دست تجاوز به سوی آن دراز نماید. همه مسلمانان چه در ایران و چه در خارج از جمله عراق، دست اتحاد و برادری به هم داده و همه با هم زحمت کشیدند ... کلیه طبقات با خرج شخصی خود اعلامیه چاپ کردند، خرج کاغذ دادند، خرج ماشین دادند، سیمکشی کردند، بلندگو کشیدند، با وضع خفقان زیاد این اعلامیهها را به دست مردم مسلمان و علماء و روحانیون و هیئت حاکمه رساندند و بالاخره ملاحظه فرمودید در اثر اتحاد و یگانگی چگونه خواسته خود را عملی ساختند.» حجتالاسلام و المسلمین محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک . ص 163
منبع:
کتاب
اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک-جلد اول صفحه 489
