موضوع: اظهارات بستانیان
متن سند:
از: 14/ ﻫ تاریخ: 27 /3 /2537[1357]
به: 342 شماره: 214 /14ﻫ
موضوع: اظهارات بستانیان
پیرو: 1811 /14ﻫ - 2 /3 /37
نامبرده در مورخه 2 /3 /37 در منزل یکی از همکاران خود ضمن صحبت اظهار داشته من از دوران تحصیل گرفته تا دانشگاه، در همه حال فرد مجاهدی بودهام و خرابکاری زیادی در دانشگاه انجام دادهام که تا به حال، احدی متوجه نگردیده است. نامبرده سپس اضافه مینماید که حداکثر تا سه سال دیگر خاندان 66 سرکوب و بساط سلطنت 66 برچیده میشود و بعد دو عدد نوار که همراهش بوده، به اتفاق گوش میدهند. در نوارهای مورد بحث، دکتر سامی1 از دکتر علی شریعتی، سیدجمالالدین اسدآبادی2 و علامه اقبال لاهوری3 صحبت نموده و آنها را رهبران نهضت اسلامی معرفی کرده است.4
نظریه شنبه. خبر فوق صحت دارد.
نظریه یکشنبه. مقرر فرمائید به گزارش عملیاتی خبر مراجعه شود. ضمناً مشخصات برادران نامبرده بالا به ترتیب جواد بستانیان دانشجوی فوق لیسانس شرکت ملی نفت. محمد بستانیان دانشجوی دوره لیسانس حسابداری و جعفر بستانیان دیپلم و آماده رفتن به دانشگاه میباشد.
نظریه سهشنبه. نظریه یکشنبه مورد تائید است.
توضیحات سند:
_
1. کاظم سامی در سال 1313 ش در مشهد متولد شد. در رشته پزشکى و روانپزشکى تحصیلات خود را ادامه داد و در سال 1330 به حزب خداپرستان سوسیالیست پیوست. وی سپس با حزب ایران به همکارى پرداخت. در سال 1331 جمعیت آزادى ایران را تشکیل داد و پس از کودتاى 28 مرداد 1332 به نهضت مقاومت ملى پیوست. کاظم سامی مدتها در دانشکده پزشکى تدریس مىکرد و در سال 1338 به جبهه ملى دوم پیوست و نشریه پیکار اندیشه را با جمعى از دوستانش منتشر کرد. در سال 1341 از حزب ایران کناره گرفت و در سال 1344 دستگیر و زندانى شد. پس از آزادى، مجله «تازههاى روانپزشکى» را منتشر کرد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى، در دولت موقت وزیر بهدارى و سرپرست هلال احمر بود و در دوره اوّل مجلس شوراى اسلامى وارد مجلس شد. وى تشکیلاتى تحت عنوان جنبش انقلابى مردم مسلمان ایران (جاما) را بنیان نهاد. کاظم سامی در دوم آذر 1367 در مطب شخصى خود، توسط فردى که از او شاکى بود به قتل رسید.
2. سید جمالالدین اسدآبادى، فرزند سید صفدر، روحانى و فیلسوف مبارز، سیاستمدار انقلابى و منادى وحدت مسلمین جهان، در آبان ماه 1217 هـ ش، در اسدآباد همدان دیده به جهان گشود. وى تحصیلات ابتدایى را نزد پدرش آموخت و سپس از محضر بزرگانى همچون علاّمه سید صادق سنگلجى و شیخ اعظم انصارى بهره برد. پس از پایان تحصیلاتش در همدان، به کشورهاى مختلف اسلامى سفر کرد و بر علوم اسلامى، تاریخ و ادبیات عرب تسلط کامل یافت. او همچنین زبانهاى فارسى، عربى، انگلیسى، ترکى و فرانسه را خوب مىدانست. با دیدن وضع مسلمانان، آرزوى تشکیل یک حکومت اسلامى مقتدر اندک اندک در اندیشهاش پدیدار گشت و در هر جا که قدم مىگذاشت، انقلابى فکرى پدید مىآورد. در سال 1287 ﻫ . ق، فعالیتهاى سیاسى او در مصر به قیام ارتش علیه «اسماعیل پاشا» منجر شد. سپس از مصر تبعید و به هند رفت و اولین رساله خود را در ردّ طبیعیون منتشر کرد. پس از آن به پاریس رفت و مبارزه را در آنجا ادامه داد و با همکارى شیخ محمد عبده، روزنامه «عروۀالوثقى» را منتشر نمود. او مدتى بعد به لندن رفت و در سال 1303 پس از بازگشت به ایران، چند ماهى زندانى شد. بعد از آزادى عازم بصره شد و در رهبرى حوادث سیاسى آن منطقه دخالت داشت. در سال 1309 هـ ق، به استانبول رفت و مهمان پادشاه عثمانى شد و در 19 اسفند 1275 در همان جا درگذشت. عدهاى معتقدند که سلطان او را مسموم کرد. سید جمالالدین اسدآبادى سراسر عمر خود را صرف مبارزه با استعمار بریتانیا، روس تزار و ستم و تبهکاریهاى دربار قاجار کرد و در بیدارى مردم منطقه و ایران و وقوع انقلاب مشروطیت سهمى مؤثری داشت.
برخى از آثار به جاى مانده از وى عبارتند از: تتمۀ البیان فى تاریخالافغان، القضاء و القدر، اسلام و علم، نیچریه یا ناتورالیسم، الوحدۀ الاسلامیه، الواردات فى سرّالتجلیات و مقدار زیادى مقاله و نامه و متن سخنرانى و مذاکرات.
3. علامه محمد اقبال لاهورى، فرزند شیخ نور محمد در 18 آبان 1256ش در محله کشمیریهاى شهر سیالکوت ایالت پنجاب متولد شد. وى شاعر، نویسنده، متفکر و نظریه پرداز سیاسى مذهبى پاکستان و از رهبران بزرگ فکرى ـ فرهنگى مسلمانان شبه قاره هند بود. وى خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مکتبخانه مسجد حسام الدین در محل تولدش آموخت و سپس در میسیون اسکاتلندیها که اسکاچ میشن نام داشت به تحصیل پرداخت. آنگاه براى ادامه تحصیل به لاهور رفت و لیسانس فلسفه را در آنجا گرفت. اقبال در سال 1284 به لندن رفت و در دانشگاه کمبریج به ادامه تحصیل در رشته فلسفه پرداخت. وى در رشته حقوق نیز مشغول تحصیل شد. براى اخذ درجه دکترى از دانشگاه کمبریج رسالهاى تحت عنوان سیر مابعد الطبیعه در ایران، تهیه کرد. اقبال در مدت اقامت خود در اروپا، زبان آلمانى را فراگرفت و ضمنا دانشگاه مونیخ نیز براى همان رساله، درجه دکترى در فلسفه به وى اعطا کرد. وى در سال 1287 به وطن خود بازگشت و براى تدریس فلسفه و ادبیات انگلیسى وارد دانشکده دولتى گردید و به او اجازه داده شد که در خارج از دانشکده به شغل وکالت دادگسترى مشغول شود. پس از چندى از استادى دانشگاه دست کشید و منحصرا به کار وکالت پرداخت و این شغل را تا سال 1313 ادامه داد. به عنوان مصلح و منادى اتحاد مسلمانان، متأثر از سید جمال الدین اسدآبادى با سلاح شعر و قلم در صحنه ظاهر شد. اقبال دیوان شعرى به زبان فارسى دارد که حاوى اشعارى نغز مىباشد. دیگر آثار بجا مانده از وى شامل پیام مشرق، اسرار خودى و رموز بى خودى، جاوید نامه، بانگ درا، زبور عجم، مثنوى مسافر، بال جبرئیل، احیاء تفکر اسلامى و سیر فلسفه در ایران مىباشد. محمد اقبال لاهورى در اردیبهشت 1317 در لاهور پاکستان دار فانى را وداع گفت.
ر.ک: دایرۀالمعارف تشیع، ج 2
على اصغر حلبى، تاریخ نهضتهاى دینى سیاسى معاصر، ص 335
4. اداره کل سوم پس از اینکه تعداد گزارشات درباره عباس بستانیان فزونی یافت، طی شماره: 1109 /342 - 27 /4 /37 به ساواک سمنان نوشت: «دستور فرمائید ضمن ارزیابی منبع خبرهای معطوفی، از منابع دیگر نیز به نحو مقتضی در این مورد تحقیق و نتیجه را به این اداره کل اعلام دارند.» بخش ضمائم که ساواک سمنان طی شماره 3171 /14ﻫ - 12 /5 /37 در پاسخ نوشت: «در زمینه مفاد نامه معطوفی تحقیقاتی در دست انجام است که وصول هرگونه نتیجه به موقع به استحضار خواهد رسید.» بخش ضمائم
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان سمنان - کتاب 3 صفحه 73
